آموزش بازیگری توسط مایکل کین | قسمت دوم

در بخش دوم آموزش بازیگری از کتاب مایکل کین میخوانیم:
برای لحظه حال بازی کن
جاودانگی به خودی خود پیش خواهد آمد. روش های بازیگری امروزی نیز تغییر کرده است. در گذشته اگر بازیگری مجبور به گریه کردن در صحنه بود احاسات عمیق و اندوه خویش را با اغراق نمایش میداد و احتمالا این کار را بر اساس بازیگران برجسته انجام میداد.
این که این روش ها موثر بوده است یا خیر امری است مربوط به گذشته.
امروزه بازیگران فیلم میدانند که مردم در زندگی واقعی همواره تلاش میکنند احساسات واقعی خود را پنهان کنند و بازیگری که سعی در جلوگیری از غلیان احساسات و اشک ریختن کند، به مراتب مقبول تر و موثرتر جلوه خواهد کرد، مگر این که ساز و کار دفاعی بدن بتواند کاری کند و تسلیم احساسات شود.
این موضوع در مورد بازی کردن حالت مستی هم صادق است. در واقعیت فرد مست سعی میکند خودش را هشیار و عادی نشان بدهد، بنابراین بازیگری که چنین نقشی را بازی میکند با تلو تلو خوردن و حرکات مصنوعی بی مورد نقشش را خراب میکند.
باور پذیری به یک اعتبار، اساس و مهم ترین مسئله هر فیلمی است که اگر مخدوش شود دیگر قابل جبران نخواهد بود. به بیانی دیگر، امروزه بازیگری فیلم بیشتر بر مبنای بودن استوار است تا نمایش دادن.
امروز بهترین الگو برای حضور و رقابت در عرصه بازیگری فیلم، دیدن فیلم های مستند است. اساسی ترین دلیل تغییر روش بازیگری فیلم، تماشاگران هستند. زیرا آنها خیلی زود متوجه شدند که چه چیزی حقیقی است و چه چیزی تصنعی، زمانی که تماشاگران بازی هنری فوندا در فیلم خوشه های خشم را دیدند متوجه تفاوت های اساسی میان رفتار مبتنی بر واقعیت و رفتار اغراق شده و تصنعی که قانع کننده هم نبود شدند.
بازی مارلون براندو در فیلم بارانداز به قدری آرام و طبیعی و مطابق با متن فیلمنامه بود که به تحولی اساسی در روش های بازیگری فیلم منجر شد.
تماشاگر سینمای مدرن طی سال های متمادی یاد گرفته است که با دقت و موشکافی کوچک ترین رفتارهای بازیگر را زیر نظر داشته باشد. مجموعه توانایی های ظریف فیزیکی یک بازیگر که در اصطلاح زبان بدن گفته میشود، این امکان را ایجاد میکند که بازیگر بتواند اشارات و حرکات قوی و گویایی را بر پرده نمودار سازد.
نویسنده کتاب شورش در کشتی کین، در معرفی کاپیتان کویگ میگوید که وی با حالتی عصبی، مدام با دو گوی فلزی که در دست دارد، بازی میکند و همفری بوگارت، بازیگر نقش کاپیتان در فیلم میدانست که در اکثر مواقع تنها صدای بهم خوردن گوی ها برای تماشاگر کافی است تا به عصبی بودن او پی ببرد.
او مجبور نبود که عصبی بودنش را به صورت اغراق آمیز نشان بدهد.
دوربین همیشه شما را تحت نظر خواهد داشت
نمای نزدیک تصوری است که یک فیلم بیش از هر چیز برای انعکاس کوچک ترین و دقیق ترین احساسات و افکار شخصیت ها به آن متکی است.
این نوع نما میتواند امکانات فراوانی را برای قدرت نمایی بازیگر فراهم سازد. اما تبدیل این انرژی بالقوه به فعلیت مطلوب نیازمند تمرکز عمیق است.
نمای نزدیک نمی تواند یک لحظه بی روح را به طور اعجاب انگیزی تبدیل به موقعیتی با شکوه کند، مگر آنکه بازیگر چیزی باشکوه را در آن لحظه یافته باشد.
در حقیقت برعکس عمل میشود، نمای دوربین کوچک ترین اشتباهات را ثبت و درشت نمایی میکند. در صحنه تئاتر میتوان فراموش شدن گفتار را حتی از نزدیک ترین فاصله و از ردیف اول تماشاگران پنهان داشت اما دوربین کوچکترین مکث غیر متعارف را نیز ثبت و آشکار میکند.
حساسیت موضوع به حدی است که اگر در حین ضبط یک نمای نزدیک کسی از اعضای گروه در یک محدوده دید من حرکت کند، حتی علی رغم تذکر کارگردان مبنی بر اینکه همه چیز به خوبی پیش رفته است و اینکه احساس کنم تمرکزم به هم نخورده است، فیلم برداری را بلافاصله متوقف میکنم و کار را دوباره انجام میدهم.
بدون شک دوربین آن توجه کوچک و تغییر را در پشت چشمان من ضبط کرده است.
اگر واقعا بر ارائه بازی هنرمندانه تمرکز کنید میتوانید آسوده نقش خود را بازی کنید و مطمئن باشید که دوربین در هر حلظه شما را میبیند و هیچوقت از شما غافل نخواهد شد.
فراموش نکنید که دوربین عاشق شما است و با علاقه به شما گوش میدهد و کوچک ترین و جزئی ترین کارتان را هم در نظر دارد.
اگر بازیگری صحنه تئاتر را به عمل جراحی با چاقو تشبیه کنیم، بازیگری سینما همانند جراحی با اشعه لیزر است.
اگرچه ابعاد بازیگری فیلم محدودتر از صحنه تئاتر است اما تاثیر آن به همان عظمت یا حتی بیشتر است. در روند اجرای نقش در صحنه تئاتر ، پیوستگی وقایع نمایشی کمک شایانی به بازیگر میکند. در حالی که در فیلم ، صحنه ها و لحظه ها ناپیوسته و جدا از هم و بدون ترتیب توالی زمانی ، اجرا و فیلم برداری میشوند و شاید هم این توالی برعکس شود.
در این وضعیت بازیگر بایستی تداوم حسی صحنه ها را در نظر بگیرد و خود را به درجه مطلوب از احساسات و تمرکز مناسب صحنه برساند و پیوستگی صحنه ها هم مد نظر داشته باشد.
هیچ استراحتی در ذهن وجود ندارد و اگر ذهن شما مدام و به صورت مضاعف فعال نباشد شما در پرده نمایش وجود نخواهید داشت. تعجب خواهید کرد که ببینید در فیلم، یک بازی کوچک چگونه میتواند بزرگ جلوه کند، به شرطی که طبیعی ایفا شود. اما این بدان معنی نیست که باعث شود هیچ کاری انجام ندهید و همچنین فکر کنید که اشارات و رفتارهای بازیگری تئاتری مرسوم، هیچ کمکی به شما نخواهد کرد.
نباید هم تصور کنید که بازیگری فیلم یعنی ارائه همان رفتار و اعمال به صورت خفیفتر. در مقابل دوربین، بازیگر باید همواره از لحاظ ذهنی فعال باشد. زیرا دوربین به اعماق ذهن نفوذ میکند و آنچه را دوربین میتواند ببیند تماشاگر حس میکند.
در این حال راه حل بازیگر در ارتباط ذهنی مداوم است چراکه اگر مغز بی وقفه فعال باشد، بدن هم در وضعیت مناسب به حرکت در خواهد آمد.
منبع: کتاب بازیگری سینما | نوشته: مایکل کین