خلاصه کتاب افسانه کارآفرینی

آنها چنان در کار خود غرق میشوند که خود را فراموش میکنند. افسانه کارآفرینی داستان آن کارآفرینی است که در این سرزمین به شدت در تکاپو است و مانند یک قهرمان به نظر میرسد.

در حقیقت کارآفرین تصویری از یک انسان قوی همانند هرکول است.

یک مرد یا یک زن که در مقابل همه مشکلات به تنهایی ایستاده و شجاعانه در مقابل سختی های پیش رو مقاومت میکند.

مانند مردی که از صخره های خطرناک با شیب بسیار تند بالا میرود.

او تمام این مشقات را برای تحقق بخشیدن به آرزویش که ایجاد یک کسب و کار موفق است تحمل میکند.

چنین افرادی وجود داشته اند اما تجربه به من میگوید تعدادشان بسیار کم است.

در طول دو دهه اخیر، هزاران نفر را میشناسم که کسب و کار کوچکی راه انداخته اند، اما واقعا تعداد بسیار کمی از آنها کارآفرین واقعی بوده اند.

همه آنها دارای آرزوهایی بوده اند اما اغلب آنها را فراموش میکنند و اشتیاقشان برای بالا رفتن تبدیل به ترس از ارتفاعات میشود.

صخره ها تبدیل به سطوحی میشوند که به جای بالا رفتن فقط به آن میچسبند.

خستگی در چشمانشان موج میزند و دیگر خبری از آن شور و شوق نیست.

مگر همه آنها روزی کارآفرین نبودند؟

رویای کارآفرینی

حتما پشت کسب و کارشان رویایی بوده است که حاضر شده اند ریسک کنند.

اما اگر اینچنین است آن رویا کجاست؟ چرا از بین رفته است؟

پس کجاست آن کارآفرینی که کار را شروع کرده بود؟

جواب ساده است.

شخصیت کارآفرین فقط برای مدت کوتاهی در وجود آنها متجلی شده و پس از آن در بیشتر موارد از بین رفته است.

باور اشتباهی که بین مردم رایج شده است این است که کسب و کارهای کوچک توسط کارآفرینان راه اندازی میشوند، در صورتی که اکثرا اینگونه نیست.

پس چه کسانی و به چه علت کسب و کارهای کوچک را راه اندازی میکنند؟

شوک کارآفرینی

برای درک کامل افسانه کارآفرینی فرض کنید قصد دارید کسب و کاری را آغاز کنید.

ابتدا باید ببینید قبلا کجا بوده اید و اگر فکر میکنید وقت آن رسیده کسب و کاری برای خود راه اندازی کنید اکنون کجا قرار گرفته اید؟

اگر مثل اکثر افرادی که میشناسم باشید حتما برای شخص یا اشخاص دیگری کار کرده اید.

چه کار میکرده اید؟

ممکن است شما هم همانند اکثر افرادی که وارد کسب و کار خودشان میشوند نجار ، مکانیک ، اپراتور ماشین آلات ، کتابدار ، نگه دارنده سگ ها ، نقشه کش ، آرایشگر ، برنامه نویس ، دکتر ،گرافیست، حسابدار، طراح دکوراسیون داخلی ، لوله کش یا یک فروشنده بوده باشید اما هرچه بوده اید شما کار تخصصی خود را انجام میدادید و احتمال در کار خودتان مهارت داشتید ، ولی در نهایت برای کس دیگری کار میکرده اید.

سپس یک روز بدون هیچ دلیل خاصی اتفاقی می افتد.

ممکن است علت آن تغییرات آب و هوا ، جشن تولد ، فارغ التحصیلی فرزندتان از دبیرستان ، حقوقی که پایان ماه دریافت کرده اید و یا نگاه چپ چپ رئیستان باشد که خوشایند نبوده و باعث شده تا شما احساس کنید که او قدر زحمات شما که عامل اصلی موفقیت هایش بوده اید را درک نکرده و یا هر چیز دیگری.

اما مهم نیست چه اتفاقی افتاده است.

مهم این است که روزی بدون هیچ دلیل مشخصی ناگهان دچار شوک کارآفرینی شده اید و از آن پس زندگی شما دگرگون میشود.

مستقل شدن

هیجان مستقل شدن و راه اندازی یک کسب و کار وجودتان را تسخیر میکند.

اندیشه استقلال همه جا شما را دنبال میکند.

تصور اینکه خودتان رئیس خودتان هستید و کارها را همانگونه که خودتان میخواهید انجام میدهید، به طور وسوسه انگیزی جذاب و دوست داشتنی میشود.

اما زمانی که دچار شوک کارآفرینی میشوید دیگر آسایش ندارید و نمی توانید از دست آن خلاص شوید.

اغلب موسسان یک کسب و کار جدید مبتلا به خیال می شوند.

آن خیال که منجر به شکست و ورشکستگی میشود این است:

برای موفقیت در زمینه کسب و کارم فقط تخصص من کافی است.

در واقع علت اصلی شکست اکثر کسب و کارها همین است.

نکته مهم در راه اندازی یک کسب و کار چگونگی هدایت و پیشبرد آن است.

تخصص تنها مشکل نیست، مساله پیچیده تر از آن است.

مسئله این است که هرکسی که کسب و کارش را دایر میکند دارای سه شخصیت است:

کارآفرین، مدیر و متخصص.

مشکل زمانی پیچیده تر میشود که هر کدام از این سه شخصیت میخواهند رئیس باشند اما قبول نمیکنند که کسی رئیس شان باشد.

زیرا آنها کسب و کار را برای خلاصی از دست رئیس راه انداخته اند و از همین جاست که درگیری شروع میشود.

بی شک چنین مشکلی در درون همه افراد وجود دارد.

کارآفرین

شخصیت کارآفرین پیش پا افتاده ترین مسائل را به استثنایی ترین فرصت‌ها تبدیل میکند.

این شخصیت در ذهن و رویای ما وجود دارد و انرژی اش تمام فعالیت هایمان را متاثر میسازد.

شخصیت کارآفرین در تجسم و تصور ماست و شعله آینده را مشتعل میکند.

شخصیت کارآفرین در آینده زندگی میکند نه در گذشته و به ندرت به زمان حال ربط پیدا میکند.

وقتی به حال خود رها باشد تا فرضیه هایی نظیر : چه میشد اگر … در صورتی که …. را بسازد ، بسیار خوشحال خواهد بود.

شخصیت کارآفرین از میان تمام زمینه های مختلف علوم ، در رشته های خاص مانند فیزیک، ذرات بنیادی، ریاضی محض و نجوم نظری فعالیت میکند.

افراد بزرگی نظیر هنری فورد و ری کراک جزو کارآفرینان برتر هستند.

کار آفرین همان شخصیت خلاق ماست. همیشه بهترین کارش را زمانی که با ناشناخته ها روبروست انجام میدهد و به دنبال آینده است.

یک شخصیت کارآفرین موفق می بایست توانایی فوق العاده ای برای آنالیز مسائل پیچیده داشته باشد.

بهترین شخصیت کارآفرین هم بایستی به شدت تحت کنترل باشد.

زیرا کارآفرین چنان در رویاهایی که مربوط به آینده است غرق میشود که کنترل وقایع پیرامونش را از دست میدهد.

او دوست دارد به سرعت کسب و کارش رشد کند تا به رویاهایش برسد.

مدیر

مدیر شخصیتی قاطع است.

بدون مدیر هیچ برنامه ای هیچ نظمی و هیچ پیش بینی در کار نخواهد بود.

مدیر شخصیتی از ماست که به فروشگاه رفته و جعبه های پلاستیکی را میخرد، آنها را به تعمیرگاهش میآورد و پیچ و مهره هایی که در اندازه های متفاوت هستند را به طور منظم در کشوهای مخصوص به خودشان قرار میدهد.

سپس ابزارهایی با نظمی دقیق بر روی دیوار آویزان میکند.

اگر کارآفرین در زمان آینده زندگی میکند مدیر در زمان گذشته زندگی میکند.

جایی که کارآفرین تشنه کنترل است مدیر تشنه نظم است.

کارآفرین از تغییر و مدیر از چسبیدن به وضعیت سابق لذت میبرد.

کارآفرین همیشه فرصت و مدیر همیشه مسائل و مشکلات را میبیند.

مدیر یک خانه میسازد و برای همیشه در آن زندگی میکند درحالیکه کارآفرین یک خانه میسازد و قبل از اتمام ساخت آن برای ساختن خانه بعدی برنامه ریزی میکند.

مدیر همه چیز را به طور مرتب میخواهد.

مدیر کسی است که به دنبال کارآفرین می رود تا به هم ریختگی های او را جمع و جور کند.

تاثیر متقابل بین کارآفرین و قاطعیت مدیر ترکیبی را ایجاد میکند که به وسیله آن کلیه کارهای بزرگ خلق میشوند.

متخصص

متخصص اهل کار و عمل است.

شعار متخصص این است :

اگر میخواهی کاری درست انجام شود خودت انجامش بده.

متخصص عاشق سرهم کردن است.

هرچیز باید از هم جدا شده و دوباره سرهم گردد.

او میگوید رویا و آرزو بی فایده است و فقط باید عمل کرد.

اگر کارآفرین در آینده و مدیر در گذشته زندگی میکنند متخصص در زمان حال زندگی میکند.

او تا زمانی که کار میکند خوشحال است.

متخصص نمی تواند دو کار را با هم همزمان انجام بدهد و اگر مجبور شود چنین کاری کند نمی تواند هیچ کدام را به خوبی به پایان برساند.

از نظر او تنها یک انسان بی فکر دو کار را همزمان با هم انجام میدهد.

متخصص هرگز به کارفرمایش اعتماد ندارد زیرا تصور میکند همیشه کار بیشتری نسبت به آنچه در توان او هست از او میخواهد.

متخصص تصور میکند که اگر او نباشد هیچ کاری صورت نمیگیرد.

متخصص دارای شخصیت مصمم و ثابت قدمی است.

روی حرف یا موضع خود می ایستد و کار امروز را همین امروز انجام میدهد.

متاسفانه تجربه به ما آموخته است از بین کسانی که کار جدیدی شروع میکنند افراد بسیار اندکی هستند که این سه شخصیت به میزان متعادلی در آنها وجود دارد.

منبع : کتاب افسانه کارآفرینی / نوشته: مایکل گربر

مطالب مشابه از ذهن آموز:
نمایش دیدگاه ها (2)