نظریه ی کوانتوم چیست؟

در اینجا از کتاب به من بگو چرا – جلد دهم، در مورد نظریه کوانتوم مطلبی را آورده ایم.

با همه ی مطالعاتی که بشر در باره ی نور انجام داده است، هنوز هم این پدیده ی طبیعی ، همچون یکی از اسرار جهان، در پرده ی ابهامی چند قرار دارد.

آنچه دریافته ایم این است که نور به صورت امواج سیر می کند.

امواج نور پدیده ای از نیروهای مغناطیسی و برقی هستند که دوشادوش هم سیر می کنند. به عبارت دیگر امواج نوری نوعی «موج برقاطیسی» به شمار می روند.

در 1900 یک دانشمند آلمانی به نام ماکس پلانک دریافت که موج به تنهایی نمی تواند معمای نور را یکسره حل کند.

وی به توضیح این نکته پرداخت که چگونه یک چیز داغ، تابش حرارتی از خود بیرون می دهد.

تا زمان پلانک دانشمندان انتقال انرژی را جریانی «متصل» می شمردند.

ولی پلانک نظریه ی انتقال «انفصالی» انرژی را بوسیله ی آحاد یا «بسته ها» یا «دانه»هایی از انرژی مطرح کرد و هر «بسته» یا «دانه» یا واحد انرژی را یک کوانتوم نامید. این اندیشه به نام «نظریه ی کوانتوم» خوانده شد.

کوانتوم عبارت از انرژی تابشی چندان خردی که چون پشت سرهم جریان یابند، به نظر ما متصل و ثابت می نمایند.

برای مثال حتی نور بسیار ضعیفی از پرتو یک ستاره که به چشم آید، در هر ثانیه 60 میلیون کوانتوم از آن وارد چشم می شود. پس این گونه است که نور ستاره به نظر ما دارای جریانی ثابت و متصل می رسد.

امروزه فیزیک دانان نور را بر دو گونه تصور می کنند: گاهی آن را امواج و گاهی نیز کوانتوم تلقی می کنند.

این اختلاف برداشت از ماهیت نور، تابع منظوری است که آنان در موارد مختلف از بررسی نور دنبال می کنند.

ولی باز هیچ یک از این دو نظریه نمی تواند به خودی خود بیانگر همه ی آن چیزی باشد که از نور مشاهده می شود.

نظریه ی امواج قادر است تشعشع را هنگام عبور از فضا یا ماده کاملا توضیح دهد، اما نظریه ی کوانتوم است که از عهده ی بیان ماهیت نور هنگامی که جذب ماده می شود، برمی آید.

نور و دیگر «تشعشعهای برقاطیسی» رویدادهای بسیار پیچیده ای در طبیعت پدید می آورند که نه نظریه ی امواج و نه نظریه ی کوانتوم، هیچ یک به تنهایی نمی تواند آنها را تفسیر کند.

پاسخی بدهید