آیا پرنده ای به نام دودو وجود دارد؟

آیا تاکنون این ضرب المثل را شنیده اید که به چیزی بگویند:«مرده همچون دودو»؟ یا شنیده اید وقتی کسی کار احمقانه ای انجام می دهد او را دودو خطاب می کنند؟

دودو پرنده ای بود در قدیم که حالا ما می خواهیم زندگی او را اندکی برایتان شرح دهیم. پس از شنیدن این داستان خود خواهید دریافت که چرا نام دودو بر ابلهی یا بی نام و نشان بودن کسی، دلالت می کند.

صدها سال پیش، در جزیره ی موریشس و دیگر جزایر اقیانوس هند در شرق ماداگاسکار پرنده ای می زیست که نامش دودو بود.

جایی که این پرنده زندگی می کرد بسیار امن بود. هرگز دشمنی نداشت تا با آن مبارزه کند. این زندگی مرفه و یکنواخت سبب شد که در دودو هیچ استعداد و لیاقتی بروز نکند. حتی او از کارهایی که پرندگان انجام می دادند بکلی درمانده و عاجز بود. نه می پرید، نه می دوید و نه بلد بود که کاری برای دفاع از خودش انجام بدهد.

دودو خویشاوند کبوتر بود ولی هیچ شباهتی با آن نداشت. جثه اش درشت، گرد، چاق و دو برابر جثه ی بوقلمون بود. پاهایش به اندازه ای کوتاه بود که وزن حیوان را به دشواری تحمل می کرد. دمش از پرهای درهم تابیده و فرفری درست شده بود و به هیچ دردی نمی خورد. تازه دودو هیچگاه به پرواز نیازی نداشت.

در سر بزرگش منقاری درشت و قلاب مانند نصب شده بود. راه رفتنش اردک وار و خیلی کند و سنگین انجام می گرفت.

در سال 1507 بود که جهانگردان پرتغالی وارد جزیره ی موریشس شده این حیوان عجیب را در آنجا مشاهده کردند. چون به نظرشان تنبل و مضحک می آمد آن را به زبان خود دودو یعنی ابله نامیدند.

آشیانه ی دودو بر روی کومه ی علفها بود و همانجا نیز تخم می گذاشت.

از روزی که پای بشر به این جزیره باز شد، دودوها طمعه ی خوبی برای خوکهایش گشتند و بدین گونه دودو بتدریج از روی زمین محو گردید. خوکها، هم تخم و هم نوزادهایش را بی امان طعمه ی خود می ساختند.

تا سال 1681 دیگر هیچ اثری از دودو در زمین باقی نماند.

منبع: کتاب به من بگو چرا – جلد 3

مطالب مشابه از ذهن آموز: