آیا ادراکات فراحسی همان حس ششم است؟

ادراکات فراحسی یکی از استعدادهای طبیعی و قدرت های نهفته یا خفته در تمام انسان ها است. اصطلاح ادراکات فراحسی به طور ضمنی به وجود حسی جدا از حواس پنج گانه که می توان آن را حس ششم نامید، اشاره می کند. البته تا به حال دلایل و شواهد موجود آن قدر معتبر و دقیق نیستند که این مسئله به عنوان حقیقتی ثابت شده مورد قبول همگان قرار بگیرد. این عقیده تا مدت های طولانی می تواند دوام پیدا کند و در مقابله با عقاید مغایر و متفاوت، نتیجه گیری نهایی مشخص نیست.

بهترین شواهدی که وجود و اصالت ادراکات فراحسی را تأیید می کند و آن را به عنوان استعدادی طبیعی در انسان ها به رسمیت می شناسد، ثبت بسیاری از حوادث مسلم و بارز روحی است که نه تنها در حیات آدمی، بلکه در زندگی حیوانات، حشرات و حتی نباتات مشاهده می شود.

موارد متعدد و مسلمی وجود دارد که وقتی خانواده ای به محل دیگری نقل مکان کرده و حیوانات خانگی خویش را همراه نبرده یا آنها را فراموش کرده، این حیوانات ـ به ویژه گربه ها ـ توانسته اند خانه ی جدید صاحب خود را در حالی که صدها کیلومتر با محل قبلی فاصله داشته است، پیدا کنند. کبوترهایی که در جعبه های مقوایی دربسته یا در داخل کیسه هایی به مسافت های طولانی ـ گاه بیشتر از یکصد کیلومتر ـ برده شده اند، بر اساس غریزه یا احساس ناشناخته ای که متفاوت از حواس معمولی است، راه رسیدن به لانه ی خویش را پیدا کرده اند.

حیوانات اغلب می توانند خطرات احتمالی یا در شرف وقوع را احساس کنند و خود را از آن دور نگه دارند. یکی از مثال های بارز این احساس خطر که ناظران متعددی آن را تأیید کرده اند،ـ خودداری پرندگان از نشستن بر روی شاخه هایی از درختی بوده که لحظاتی بعد مورد اصابت صاعقه قرار گرفته است.

جدیدا” مشاهدات برخی از ویژگی های جالب پرندگان به من ثابت کرد که نوعی ادراک فراحسی قدرتمند در پرندگان وجود دارد. من چند هفته ی متوالی مسیری معین را با قطار زیرزمینی لندن طی می کردم که همیشه در ایستگاهی بخصوص متوقف می شد و مدت زمانی بیشتر از توقفش در ایستگاههای دیگر در این محل می ماند. به محض باز شدن درهای واگن تعدادی کبوتر برای خوردن ریزه هایی از مواد غذایی که کف قطار ریخته بود، به داخل هجوم می آوردند و درست لحظاتی قبل از بسته شدن درهای الکتریکی واگن ها، از آن خارج می شدند. هیچ گاه ندیدم که یکی از آن کبوترها در داخل قطار گرفتار شود. گزارش های بی شماری وجود دارد که از وجود پدیده هایی مشابه حکایت دارد. کسانی که در مورد زندگی اجتماعی مورچه ها مطالعه کرده اند، می گویند که ارتباطی گسترده و دقیق در بین مورچه ها و موریانه ها وجود دارد، به این صورت که همگی طوری عمل می کنند که انگار دارای مغز و افکاری واحد هستند. غیر از توسل به پدیده های روحی به هیچ صورت دیگری نمی توانیم این پدیده را تفسیر و توجیه کنیم.

بسیاری از پژوهشگرانی که در زمینه قابلیت های غیرعادی و نامتعارف انسان تحقیق می کنند، توجهی به قدرت های روحی حیوانات نشان نمی دهند. آنها اصرار دارند این قدرت های اسرارآمیز را مولود تکامل انسان و قابلیتی جدید و نو معرفی کنند که به تدریج گسترش پیدا می کند و آن را حس ششم می انگارند. این نظریه برای عده ای از افراد پر جاذبه است، ولی متأسفانه از حقیقت فاصله ی زیادی دارد. بسیاری از دانشمندان بر این باورند که این استعدادها با قدرت و دقت بیشتری در انسان های اولیه وجود داشته و با گذر زمان از آنجا که پس از پیدایش زندگی اجتماعی و تمدن نیازی به استفاده از آنها وجود نداشته، به تدریج ضعیف یا به کلی فراموش شده است.

با نگاهی به حیواناتی که در پله های پایین تری از تکامل قرار دارند، از جمله در بین قبایل بدوی یا انسان هایی که کمتر با آموزش و پرورش یا تمدن آشنا بوده اند، شواهد قوی تری از وجود این استعدادها را مشاهده می کنیم. برای نمونه، بومیان استرالیا بابت برخی از استعدادهای شگرف نامتعارف شهرت زیادی کسب کرده اند. کودکان، به ویژه زیر شش سال، قدرت های روحی زیادی دارند که متأسفانه در اکثر موارد هیچگاه به وجود آنها توجهی نمی شود. در تجربیات عملی در زمینه ی ادراکات فراحسی، این گروه سنی همیشه امتیازات بیشتری کسب می کنند.

به نظر من ادراک فراحسی همان حس ششم نیست، بلکه حس اول یا حس اصلی انسان ها به حساب می آید. در جریان آموزش و پرورش به آن علت که به اندازه ی کافی به تقویت آن توجه نمی شود و اغلب مورد بی توجهی قرار می گیرد، این استعداد عالی و ارزنده به تدریج ضعیف و در سال های بعد خاموش می شود. این استعداد در نتیجه ی رشد و تکامل مغز و دستگاه عصبی فوقانی پیدا نشده است و در واقع در انسان های اولیه یا اقوام بدوی قدرت و حضور فعال تری را نشان می دهد. به طور قطع هر قدر آموزش و پرورش متعارف بیشتر گسترش پیدا کند، آثار و شواهد این قدرت های ذاتی تقلیل می یابد.

در جریان زندگی به تدریج کوشش می کنیم تمرکز و توجه زیاد بر حواس را فرا بگیریم و به خصوص با تمرکز، حوزه ی آگاهی و توجه خویش را تنگ تر می کنیم. پیامد این روند، تقلیل و تحلیل قدرت های روحی انسان است. به نظر می آید هر قدر موجودی در زنجیره ی تکامل پیشرفت کند، قدرت و قابلیت روحی او تقلیل می یابد.

در پایان این فصل به نمونه هایی از وجود ادراکات فراحسی مانند مهاجرت سالانه ی ماهی های سفید و گذر آنها از مسیرهای کوهستانی و مسیر معکوس آبشارها اشاره می کنیم. ابتدا به شرح مارماهی های دریای مدیترانه می پردازیم.

در ماه های خاصی از سال تمام مارماهی هایی که در رودخانه های منتهی به دریای مدیترانه زندگی می کنند، به سرعت خود را به دریا می رسانند. برخی از آنها آن قدر عجله دارند که برای سریع تر رسیدن به دریا، مسافتی را به جای رودخانه در سبزه زارهای مرطوب طی می کنند. میلیون ها مارماهی از اعماق دریای مدیترانه پس از گذر از تنگه ی جبل الطارق خود را به اقیانوس اطلس می رسانند و تا منطقه ی مرموز و اسرارآمیز جزایر برمودا پیش می روند. تمام این مارماهی ها پس از جفت گیری و تخم ریزی می میرند و میلیاردها بچه مارماهی که به برگ درخت شباهت دارند، بی آنکه مارماهی بزرگ تر یا راهبری داشته باشند، پس از چند سال شناکنان از همان مسیر ولی در جهت معکوس، خود را به دریای مدیترانه و همان رودخانه هایی می رسانند که زمانی والدینشان در آنها می زیسته اند. عجیب تر اینکه در مورد بچه ماهی ها هیچ گونه دلیلی غیر از وجود نوعی ادراک فراحسی ارائه نشده است.

داستان مهاجرت صدها پرنده ی مهاجری که برخی هر سال از قطب جنوب تا قطب شمال پرواز می کنند، یا مهاجرت صدها جانور دریایی، هر یک می تواند شاهدی بر وجود قدرت های ناشناخته در حیوانات باشد که برای جلوگیری از ازدیاد حجم کتاب از ذکر آنها خودداری می کنیم و تنها به بیان این نکته بسنده می کنیم که انسان هوشمند در اعماق دریا بدون وسایل جهت یابی به هیچ وجه نمی تواند یک هدف چند کیلومتری را ردیابی و پیدا کند، در حالی که حیوانات دریایی مسیرهای چندین هزار کیلومتری را هر ساله به دقت و با نظمی گروهی می پیمایند.

منبع: کتاب تقویت قدرتهای روحی و روانی – نوشته: زاک مارتین – ترجمه: دکتر جمالیان

مطالب مشابه از ذهن آموز:
دیدگاهی بگذارید