طاعون چیست؟
نخستین سابقه ای که تاریخ از طاعون برای ما باز گفته، همان است که در تورات آمده است: فلسطینیان پس از آنکه «عِبرانیان» را شکست دادند، خود طعمه ی طاعون شدند.
طاعون بیماری عفونی بدی است که نخست موشها و جوندگان دیگر می گیرند، و سپس انسان هم مبتلا می شود. عامل این بیماری سازواره ای است به نام باسیل طاعون.
انتقال طاعون به وسیله ی حشره ی معروف کک انجام می گیرد. کک به صورت انگل روی اندام جوندگان طاعونی زیست می کند. سپس به بدن انسان می رسد از راه گزیدن، بیماری را به وی منتقل می کند.
شخص مبتلا به این بیماری تب و لرز می کند و دانه هایی بر روی کشاله ی ران و لکه هایی بر روی پوست او آشکار می شوند. طاعون را در قرون وسطی مرگ سیاه می گفتند؛ زیرا رنگ لکه هایی که بر پوست می نشینند تیره است. بسیاری از مردم بر اثر این بیماری، جان خود را از دست داده اند.
نام دیگر این بیماری، طاعون خیارکی است. «خیارک» یعنی ورمی که در غده ی لنفاوی کشاله ی ران پدید می آید. نوع متداول طاعون نیز همراه با درآمدن خیار کهاست.
گرچه طاعون بیماری خاصی است ولی گاهی به هر بیماری سخت و واگیرداری، نام طاعون می نهند.
به گفته ی تاریخ، یکی از وحشتناک ترین طاعون هایی که شایع شد، همان «مرگ سیاه» قرن 14 است. در آن روزگار، طاعونی در آسیای مرکزی شیوع یافت که تا سواحل دریای سیاه و بسیاری از بندرهای اروپایی یورش آورد. در مدت پنج سال، سراسر این قاره را طاعون فرا گرفت.
هربار که این بیماری در جایی پیدا می شود، مردم واکنش دردناکی از خود نشان می دهند: همه می کوشند تا از آن منطقه فرار کنند؛ برای جلوگیری از این بیماری دست به هرگونه اقدامی می زنند؛ بیماران را در خانه هایی ویژه از دیگران جدا می سازند و کسی حق ملاقات با آنان را ندارد؛ افراد ویژه ای برایشان غذا می آورند، و چون یک بیمار طاعونی می میرد، همه چیز او را در آتش می افکنند و می سوزانند.
«طاعون خیارکی» یک بار دیگر در قرن 17 به اروپا بازگشت و رویداد مرگ سیاه تکرار شد. حدود نیمی از جمعیت شهر لیون در فرانسه، به هلاکت رسیدند. در میلان حدود 86 هزار نفر و در جمهوری ونیز تقریبا” 500 هزار تن جان سپردند.
امروزه دیگر همه گونه اقدامات لازم برای پیشگیری از بروز و گسترش طاعون، انجام می شود. مهمتر از همه آن است که می کوشند موش را که عامل این بیماری است، کاملا” مهار کنند.
منبع: کتاب به من بگو چرا – جلد 5