ترس از نقاط مرتفع از چیست؟
بشر نه تنها دستخوش «دردهای بدنی» است، بلکه دردهای عاطفی نیز فراوان دارد.
وضعیتی که ما را به آرنگ عاطفی _ یا پریشان حالی _ می اندازد، گاهی بسادگی قابل رفع است؛ مثلا” با گریه، برافروختگی رنگ چهره و یا تراوش عرق، ناراحتی خود را تسکین می دهیم.
اما گاهی این پریشان حالی چنان مهم و شدید است که در برابر آن تاب نیاورده، برای تسکین به واکنش های دیگری پناه می بریم. واکنش فوبیایی گونه ای از آنهاست.
آنچه در اینجا رخ می دهد آن است که «درد عاطفی» یا «احساس نگرانی» در ذهن انسان با موضوع یا وضعیت ویژه ای پیوند می یابد. سپس این موضوع یا وضعیت، نمادی برای دردهای روحی وی می شود و با گریز از آنها چنین می پندارد که از نگرانی های خود گریخته است.
گونه هایی از فوبیا – یا «هراس بیجا» _ عبارتند از: وحشت از جاهای تنگ و فضاهای بسته؛ ترس از مکان های باز و گسترده؛ وحشت از جمعیت؛ ترس از نقاط مرتفع؛ بیم از تاریکی، ترس از تنهایی، بیم از حیوانات و یا میکروب ها.
البته باید توجه داشت کسی که گرفتار این گونه هراس های بی دلیل _ مثلا” ترس از بلندی _ است، خود از علت آن هراس آگاهی ندارد. او متوجه نیست که در عمق روانش چه می گذرد؛ بلکه تنها چیزی که احساس می کند همان است که می بیند از بعضی شرایط یا چیزها بیمناک است و چه بسا که خود، این نکته را نیز تشخیص داده باشد که ترسش کاملا” بیجاست و دلیل قابل توضیحی برای آن ندارد.
اکنون مثالی می زنیم: فرض کنیم کودکی در خانواده ای متوسط بار آمده است. وی گرچه افراد خانواده را دوست می دارد، ولی شاید نسبت به یکی از آنها _ مثلا” پدر _ گه گاه احساس ترس هم داشته باشد. او راضی نیست که این ترس از پدر را به خود بقبولاند، چرا که نسبت به او مهر هم می ورزد؛ از این رو، ترس خود را پنهان می کند. ولی چون در عین حال نمی تواند وجود آن را انکار نماید، لذا در ذهن خود، احساس ترس از جای بلند و مرتفع را جایگزین ترس از پدر می سازد.
البته اینها همه واکنش های روانی است و انسان بی آنکه خود متوجه آنها باشد، ناگهان احساس می کند که مثلا” حالت ترس از نقاط مرتفع در نهادش پیدا شده است.
نکته ی مهم آنکه گرچه بسیاری از مردم از دردهای عاطفی _ روانی رنج می برند، ولی می _ توانند به کمک درمانهای پزشکی آنها را بهبود بخشند.
ما باید در برابر افراد مبتلا به «فوبیا» همواره همدردی و تفاهم داشته باشیم.
منبع: کتاب به من بگو چرا – جلد 5