نقد فیلم علمی تخیلی لوسی LUCY
موضوع فیلم لوسی چندان جدید نیست.
ماجرا از این قرار است که گفته شده است بشر حداکثر از ده درصد ظرفیت مغز خود میتواند استفاده کند.
اما لوسی بر اثر یک تصادف ، مقدار زیادی از یک نوع مخدر جدید وارد بدنش میشود.
از آن پس او می تواند از صد در صد مغز خود استفاده کند.
ایده فیلم شبیه فیلم نامحدود Limitless هست.
انگار نویسنده فیلم با دیدن فیلم نامحدود به خودش گفته اگر من بودم داستان را طور دیگری پیش می بردم و دست به ساخت فیلم لوسی زده است!
البته اینکه بشر نمیتواند بیش از ده درصد مغزش را استفاده کند مربوط به قابلیتهای مغز هست.
اینطور نیست که بگویید 90 درصد مغز غیر فعال و بدون خاصیت است!
بلکه ما از همه بخش های مغزمان استفاده میکنیم.
اما از توانایی ها و ظرفیت مغزمان به طور کامل استفاده نمیکنیم.
مثلا شما با گوشی خود بازی میکنید و چت میکنید اما یک نفر با همان گوشی کارهای هک انجام میدهد و شخص دیگری با آن ممکن است یک کار جدید و نوآوری انجام بدهد.
در همه این حالات از گوشی تماما استفاده میشود و پردازشگر و نمایشگر و همه قسمت ها فعالیت دارند.
اما مثلا کسی که با گوشی فقط تماس میگیرد و چت میکند فقط از ده درصد قابلیت های یک گوشی همراه استفاده میکند.
مغز هم چنین است و ما از همه قسمت های آن استفاده میکنیم اما هنوز نتوانسته ایم از همه ظرفیت و توانایی مغزمان استفاده کنیم.
داستان فیلم لوسی
لوسی توسط قاچاقچیان مواد مخدر دزدیده میشود.
آنها ماده مخدر جدیدی که هنوز از تاثیرات آن کاملا مطلع نیستند را درون شکم لوسی و چندین نفر دیگر جاسازی میکنند تا از این طریق مواد را بتوانند جا به جا کنند.
بر اثر ضربه ای که به شکم او وارد می شود بسته مواد پاره میشود و وارد جریان خون او می شود.
از نظر علمی به احتمال زیاد می بایست لوسی بمیرد.
اما او زنده می ماند و تبدیل به یک ابرقهرمان می شود که از همه ظرفیت مغزش می تواند استفاده کند.
این ماده، ماده ای است که به صورت طبیعی به مقدار اندک در رحم مادر تولید میشود و به منظور رشد مغز به جنین می رسد.
حالا این ماده را در آزمایشگاه تولید کرده اند و مقادیر زیادی از آن وارد بدن لوسی شده است.
او قابلیت های ویژهای پیدا می کند.
به محض اینکه متوجه این موضوع میشود به سراغ پروفسوری میرود که مورگان فریمن نقش آن را بازی میکند.
او در فیلم، اینشتین زمان کنونی است.
لوسی کسی را مورد اعتمادتر و لایق تر از او پیدا نکرده است.
او در پاریس زندگی میکند.
لوسی بعد از یک سری صحنه های اکشن خودش را نزد او می رساند و میگوید میخواهم اسرار مهمی را در اختیار تو قرار بدهم.
قاچاقچیان مخدر همچنان به دنبال لوسی هستند و قصد جان او را دارند.
پایان فیلم
خوشبختانه لوسی قبل از اینکه به دست آنها بیافتد یک سفر سریع از ابتدای خلقت تا به امروز را انجام میدهد.
سپس تبدیل میشود به نسل آینده کامپیوترها یعنی کامپیوترهای بیولوژیکی که ترکیبی از موجودات زنده و الکترونیک خواهند بود.
در آخر همه دانشش را در یک فلش مموری تقدیم پروفسور میکند.
فیلم امتیاز بالایی کسب نکرده است چون میتوانست خیلی بهتر از اینها باشد.
برخلاف ظاهر پر زرق و برقش اصلا فیلم چالش برانگیزی نیست.
هرکسی با هر سطح فکر و ضریب هوشی میتواند به تماشای فیلم بنشیند و در آخر هم چندان ابهامی برایش نخواهد ماند.
تنها بخش های عمیق فیلم سخنرانی پروفسور درباره پیدایش موجودات زنده و صحنه های آخر است.
انتخاب نام لوسی هوشمندانه است، لوسی یعنی نور و روشنایی.