کالبد اختری، سطح اختری
دنیای فیزیکی که در آن تجربیات طبیعی بینایی و شنوایی اتفاق می افتد تنها قسمتی نیست که انسان در تمام سطوح هستی در آن عمل می کند.
انسانهایی از تمام کشورها و از تمامی فرهنگ ها، سعی کرده اند تا به دیگر ابعاد آگاهی که بیرون از محدوده ی توانایی های عادی قرار دارند نفوذ کنند. اعتقاد بر این است که بعد دیگری وجود دارد که هنوز از لحاظ علمی قابل توجیه نیست، ولی به دست آوردن تجربه دست اول از آن امکان پذیر است. اولیاء و پیامبران دیدارهای خود را از مکانهایی که به اندازه ی هر مکان دیگری بر روی نقشه ی زمین واقعی بودند، ثبت کرده اند. سنت پل در مورد مردی صحبت می کند که او را می شناخت و آن مرد، فقط خداوند می داند که آن مرد، خواه در کالبد مادی و خواه در بیرون از آن، خود را در بهشت یافت و کلمات ناگفتنی را شنید که انسان مجاز به بیان آنها نیست.
این جهانی ماوراء ادراک است که بهشت ها و دوزخ ها را در سطوح پنهان خود نگه می دارد. صوفی به طرف همین جهان بالا می رود، جادوگر به سوی همین جهان پرواز می کند و در این جهان است که اجداد انسانهایی که به صورت قبیله ای زندگی می کردند بسر می برند. این جهان منظره ای از یک زیبایی شگفت انگیز است و نیز می تواند مانند صحنه ای از یک رؤیا به نظر آید. در عرف اجتماعی، وجود چنین منطقه ای برای جغرافیای زمینی در فرض ما در مورد بعد چهارم به رسمیت شناخته می شود و هنگامی که از روشن بینی و حس ششم که به وسیله این بعد ممکن است دریافت کرد صحبت می کنیم، نیز وجود چنین منطقه ای را می پذیریم.
انسان در سطوح مختلفی عمل می کند و در هر سطح بعد متفاوتی از وجودش که دارای شکل های گوناگون است، به عمل واداشته می شود. بدن او که بخش محسوس اوست به طور واضح مورد قبول همگان قرار دارد. یونانی ها بدن را «سوما» می نامیدند و آن را با زندان یا قبر برابر می دانستند زیرا عاملی غیر فیزیکی در درون آن گرفتار بود. چیزی وجود دارد که این توده گوشت و استخوان بیجان را جان می دهد و به آن زندگی می بخشد، انسان را قادر می سازد که در سطوح فیزیکی و فیزیولوژیکی عمل کند. انسان از لحاظ این توانایی، شبیه حیوانات است. هنگامی که انسان از قوه عقل خود استفاده می کند بعد دیگری از شخصیت او آشکار می شود اما او به محرک های عالی تری پاسخ می دهد و اشتیاق چیزی را دارد که آنرا اگر چه مبهم اما بالاتر از خود می یابد.
پس از سالها تفکر درباره ی اجزاء غیر مادی وجود انسان، هنوز دشوار است که مبادرت به تعریف دقیق یا تفاوتی کرد که میان مفاهیمی نظیر نفس و روح وجود دارد، یعنی میان چیزی که مصریان باستان آن را «کا» و «با»، یونانی ها آن را «سایک» و «نوس» ،یهودیان به آن «نشاما» ، «روح» و «نفش» می گفتند و مسلمانان آن را «سر» ، «روح» و «نفس» می خواندند و هندوها آن را «آتمان» و «جیوا» می نامیدند و دانشمندان قرون وسطی بر آن نام «آنیما دیوانا» و «آنیما هومانا» و تعداد زیادی دیگر از نام هایی که اقوام مختلف در طول قرون متمادی بر آن نهاده اند. اما نظریه ساده «کالبد اختری» که کوچکترین فرض مورد قبول معتقدین به امور غیبی است از میان طبقه بندی پیچیده آن مفاهیم می گذرد و فرضیه ای عملی را برای توجیه طیف گسترده پدیده های انسانی که برای آنها هیچ توضیح قابل قبولی از سوی منابع دیگر ارائه نمی گردد عرضه می دارد.
معتقدین به امور غیبی تلاش کرده اند تا به کمک این نظریه خواب، رؤیاها، انواع جنون، صرع، دوگانگی شخصیت و الهامات حالات جذبه را توضیح دهند و همچنین مواردی مانند جن زدگی، تسخیر روح، طی الارض یا تعدد حضور، شکل های تفکر، اشباح، و پدیده های مربوط به جلسه ی احضار روح مانند آکتوپلاسم، تجسد روح و انتقال اشیاء را برای کسانی که به این مسائل اعتقاد دارند بیان کنند.
منبع: کتاب سفر به ماوراء – تالیف: ریچارد کاوندیش – جی بی راین