پاشنه آشیل چیست؟
اگر کسی نقطه ضعفی داشته باشد، یعنی جایی در بدن یا روانش باشد که بتوان از آن نقطه به او آزار رساند، درباره اش می گویند: فلانی یک پاشنه آشیل دارد.
سابقه ی تاریخی این ضرب المثل، افسانه ای است که درباره ی یکی از بزرگترین قهرمانان اسطوره ای یونان پرداخته شده است.
این قهرمان آشیل یا اخیلس نام دارد.
هنگامی که آشیل به دنیا آمد، الاهگان پیشگویی کردند که این کودک در جوانی خواهد مرد.
مادر آشیل برای آنکه از این سرنوشت بگریزد، کودک را در رودخانه ی ستوکس فرو برد؛ چون شنیده بود که هرکس چنین کند، رویین تن می گردد.
با این چاره که مادر برایش اندیشید، همه ی بدن آشیل آسیب ناپذیر گشت بجز پاشنه اش که چون هنگام فرو بردن در آب در دست مادرش بود، آن قسمت از بدنش همچنان آسیب پذیر باقی ماند.
پس بدین گونه اندام آشیل رویین شد، ولی پاشنه اش تنها نقطه ی آسیب پذیر وی باقی ماند که سپس در آینده از همین نقطه زخم دید و جان سپرد.
آشیل بتدریج رشد کرد و جوانی زیبا شد.
در مسابقه، چابک ترین فرد بود که برای تماشاچیان با بازی های خود بسی شادی می آفرید.
او در جنگ تروا، به عنوان بزرگترین سلحشور، در همه جا شهرت یافت.
و در سال دهم جنگ تروا، آشیل دختری را به نام بریسیس برای خود اسیر کرد.
ولی آگاممنون، رهبر یونانیان، آن دختر را از چنگ وی درآورد.
آشیل از این کار سخت برآشفت و تصمیم گرفت دست از جنگ بازدارد.
چون یونانیان با از دست دادن چنین قهرمان بزرگی بی یاور ماندند، از آشیل خواستند که زره و افرادش را در اختیار دوستش پاترکلس قرار دهد تا او به جایش بجنگد.
پاترکلس به دست هکتر، قهرمان تروا، کشته شد.
این حادثه آشیل را به انتقام تحریک کرد.
این بود که دوباره با آگاممنون دوستی برقرار کرد و زره و سپر خود را برداشت و به میدان نبرد تاخت، هکتر را بکشت و جنازه اش را کشان کشان برزمین، به دور قبر دوستش پاترکلس، گردانید.
اما روزی برادر هکتر، که نامش پاریس بود، پیکان زهرآلودی به سوی آشیل روانه کرد و پیکان درست بر پاشنه اش، یعنی جایی که آب رودخانه ی ستوکس به آن نرسیده بود، نشست و آشیل بر اثر آن زخم جان سپرد.
منبع: کتاب به من بگو چرا – جلد دهم