نقد فیلم Crimson Peak با بازی تام هیدلستون

فیلم «Crimson Peak» که در فارسی قله‌ای به رنگ خون ترجمه شده، ساخته‌ی جسورانه گیلرمو دل تورو، بیش از آنکه یک فیلم ترسناک کلاسیک باشد، یک افسانه‌ی گوتیک عاشقانه با جامه‌ای از خون و سایه است.

اگر به سبک سورئال و گوتیک تاریخی علاقه دارید، این فیلم با فضاسازی بی نظیرش یک انتخاب خوب برایتان خواهد بود.

تام هیدلستون در نقشی مرموزانه به نام توماس ظاهر میشود، کاراکتری که مختص اوست. دل دختری را میرباید و خواهری مرموز دارد که گویا با ازدواج او مخالف است.

داستان فیلم در انگلستان دوره ویکتوریایی اتفاق می افتد. نویسنده ای مشتاق با شوهر جدیدش و خواهرشوهرش به قصری گوتیک و متروکه در انگلستان نقل مکان می کند. او باید راز ارواح خانه جدیدش را کشف کند.

خانه‌ی عظیم و زنده‌ای که در مرکز فیلم قرار دارد، درست مثل یک شخصیت واقعی نفس می‌کشد، می‌نالد و خون می‌ریزد؛ خانه‌ای که از خاطرات تغذیه می‌کند.

طراحی صحنه و رنگ‌ها در فیلم به‌قدری دقیق و شاعرانه‌اند که گویی هر فریم از دل یک نقاشی سورئال بیرون آمده است.

سفیدی برف در تضاد با سرخی گل‌های خاک، استعاره‌ای است از معصومیت و فساد در هم آمیخته.

اما قلب فیلم، عشق و جنون است. رابطه‌ی ایدیت و توماس، بیشتر از آن‌که داستانی از دل‌دادگی باشد، روایتی است از فریب، میل و گناه.

Crimson Peak از آن دست فیلم هایی است که شما را تا پایان مجذوب خود میکند و حدس زدن پایان آن آسان نیست.

امتیاز آن در