نقد فیلم Predestination تقدیر | موضوع سفر در زمان

فیلم تقدیر یا Predestination محصول سال 2014 است، فیلمی پیچیده درباره سفر در زمان.

ابتدای فیلم انتظار چنین ژانری را ندارید و محیط و شخصیت ها اصلا به یک فیلم علمی تخیلی نمیخورند اما یکدفعه فیلم شما را غافلگیر میکند و شما با یکی از پیچیده ترین فیلم های علمی تخیلی روبرو میشوید.

موضوع فیلم بر اساس دو تناقض بزرگ شکل گرفته است.

اول اینکه اگر به گذشته سفر کنیم و به طور اتفاقی والدین خودمان را قبل از ازدواج بکشیم چه اتفاقی می افتد و آنگاه ما چطور وجود خواهیم داشت که بخواهیم این کار را انجام بدهیم؟!

دومین سوال که ابتدای فیلم هم شخصیت اصلی فیلم به زبان می آورد این است که اول مرغ بوده یا تخم مرغ؟!

حالا این سوالات عجیب ساختار فیلمی را تشکیل داده اند که حداقل باید دوبار آنرا به دقت ببینید تا متوجه اصل ماجرا بشوید.

داستان فیلم تقدیر predestination 

ماجرا از آنجایی شروع میشود که ماشین سفر در زمان اختراع شده است.

این اختراع پرتابل هست و به صورت یک کیف دستی توسط شخصی که میخواهد در زمان سفر کند حمل میشود.

یک سازمان میخواهد با کمک سفر در زمان جلوی جنایات بزرگ و حملات تروریستی را بگیرد.

اما هر کسی نمیتواند مامور سفر در زمان و مبارزه با جنایات باشد.

به همین منظور سازمان دنبال شخصی میگردد که هم از نظر فیزیکی مناسب باشد هم اینکه گذشته ای نداشته باشد و آینده اش هم برای کسی مهم نباشد.

یعنی کلا به کسی وابستگی نداشته باشد.

شخصی به نام جین با یک نفر که متصدی بار است شرط میبندد که داستان زندگی‌اش جالب ترین و متفاوت ترین داستانی است که او شنیده است.

متصدی کسی نیست جز همان مامور سفر در زمان که به گذشته رفته و در لباس مبدل مشغول به کار شده است.

داستان زندگی جین

یک روز وقتی از دانشگاه تعطیل می شود با یک نفر آشنا شده و رابطه ای کوتاه بین آنها شکل میگیرد.

جین بچه دار می شود ولی در بیمارستان بچه اش را می دزدند.

دکتر به او میگوید شما دو اندام جنسی در بدنتان دارید که به خاطر زایمان دچار مشکل شده و باید جنسیت خود را تغییر بدهید تا زنده بمانید.

جین به ناچار قبول میکند و این اتفاق روی روحیه او تاثیر بدی میگذارد.

حالا او تبدیل به جان می شود یعنی اسمش را هم تغییر میدهد و کینه ای از آن شخص به دل میگیرید.

شوکه میشوید اگر بدانید نام متصدی هم جان است!

یعنی مامور سفر در زمان نامش جان است.

احتمالا تا اینجا حدس زده اید که داستان از چه قرار است.

اما ماجرا از این هم عجیب تر است.

مامور سفر در زمان میگوید داستانت خیلی عجیب بود و تحت تاثیر قرار گرفتم.

آیا میخواهی تو را به گذشته ببرم و با آن شخص که به دنبالش هستی روبرو کنم؟

جین باور نمیکند یعنی درواقع جان باور نمیکند، اما مامور سفر در زمان این کار را انجام میدهد و آنها به گذشته میروند.

حالا جان که همان جین سابق است با خودش در گذشته روبرو میشود.

چون قیافه اش تغییر کرده است عاشق جین در گذشته میشود!

در واقع آن کسی که دنبالش بود ، خودش بوده که از آینده آمده ، زمانی که دیگر زن نبوده است.

اما بمب گذار کیست؟ 

شاید حدس زده باشید که بمب گذار هم خود جان یا همان مامور سفر در زمان است!

اما چطور چنین چیزی ممکن است؟

پس چرا مامور سفر در زمان به دنبال اوست؟

یعنی به دنبال خودش است؟

بله بمب گذار ، خودِ جان است در سنین پیری،

در زمانی که از سازمان بیرون آمده است و تبدیل به تروریست شده است.

البته در پایان فیلم تقدیر توضیح میدهد که دیگران به اشتباه فکر میکردند که او تروریست است و او برای نجات جان عده بیشتری از آدم ها بمب گذاری ها را انجام میداده است.

مثلا یکی از بمب ها را در کارخانه تولید سلاح کار گذاشته است.

سفرهای پی در پی باعث می شود مامور سفر در زمان گذشته اش را کم کم فراموش کند و به صورت یکپارچه نتواند گذشته را به یاد بیاورد.

همچنین در یکی از ماموریت هایش دچار سوختگی صورت میشود و چهره اش را جراحی پلاستیک میکند.

به همین خاطر جین او را به یاد نمی آورد.

داستان این فیلم بسیار پیچیده است و می توانست تبدیل به یک سریال شود.

نکات زیادی در فیلم تقدیر وجود دارد.

به نظر میرسد عمدا قسمت های زیادی از داستان روایت نمیشود.

یا اینکه داستان دارد از دید مامور سفر در زمان روایت میشود به همین خاطر تکه تکه و نامنظم است.

رویدادهای فیلم پشت سرهم نیستند و جا به جا پخش می شوند تا مخاطب را بیشتر گیج کنند.

اگر از فیلم های علمی تخیلی پیچیده خوشتان می آید حتما این فیلم را ببینید.

مطالب مشابه از ذهن آموز:
دیدگاهی بگذارید