کتاب ممنوعه و ماجرای جوردانو برونو

جوردانو برونو یک فیلسوف و کیهان شناس ایتالیایی بود.

او به خاطر خواندن کتاب های ممنوعه و عقاید مخالف با تعلیمات کلیسای کاتولیک به حکم دادگاه تفتیش عقاید زنده زنده سوزانده شد.

در آن زمان اعتقاد بر این بود که جهان متناهی است و زمین مرکز عالم است.

خورشید و دیگر سیارات نیز به دور آن میچرخند.

هر گونه اعتقاد خلاف این به شدت از طرف کلیسا محکوم میشد.

در آن هنگام که کوپرنیک نظریه خورشید مرکزی را ارائه کرد با مخالفت شدید کلیسا مواجه شد.

اما جوردانو برونو از این نظریه استقبال کرد.

او کتابی ممنوعه پیدا کرد که گفته جالبی در آن کتاب وجود داشت.

در آن کتاب نوشته شده بود اگر جهان متناهی است و انتها دارد؛ فرض کنید که انتهای آن شبیه یک دیوار باشد.

حالا اگر بالای آن دیوار بروید و یک تیر از کمان شلیک کنید،

فرض کنید که این تیر میتواند تا ابد به حرکت خود ادامه بدهد مگر اینکه به مانعی برخورد کند.

دو حالت وجود دارد:

یا این تیر همچنان به حرکت خود ادامه میدهد که نشان میدهد جهان نامتناهی است و انتها ندارد،

یا اینکه به انتهای جهان میرسد و به مانعی برخورد میکند.

این مانع همان مرز جهان است.

ولی اگر دوباره از بالای همان مانع تیر را شلیک کنید، این تیر به حرکت خود ادامه میدهد یا اینکه دوباره به مانعی برخورد می کند.

و این کار را میتوان تا ابد ادامه داد.

بنابراین ثابت میشود که جهان انتهایی ندارد.

جوردانو تحت تاثیر گفته های کتاب قرار گرفت.

خواب جردانو برونو درباره جهان

جردانو برونو یک شب وقتی به خاطر دفاع از نظریه کوپرنیک دستگیر شده و در زندان بود در حالت رویا دید که خورشید تنها نیست و آن هم یک ستاره مثل بقیه ستاره هاست.

او در خواب دید که در جهان تعداد زیادی خورشید وجود دارد که همگی سیاراتی به دورشان میچرخند.

جایی که نه بالایی وجود دارد و نه پایینی، نه مرزی و نه مرکزی.

او آنچه در خواب دیده بود برای همه تعریف میکرد.

فکر میکرد مردم از اینکه بدانند جهان بی حد و مرز است و سیارات بسیار بیشتری وجود دارند، استقبال میکنند.

اما همین حرف ها جرمش را سنگین تر کرد.

برونو حاضر نشد حرف هایش را پس بگیرد تا اینکه او را سوزاندند.

سالها بعد گالیله با کمک تلسکوپ متوجه شد که حرف های برونو درست بوده است.

یعنی زمین و سیارات دیگر به دور خورشید میچرخند.

اما او هم به خاطر اعتقادات مسیحی آن دوران که در اروپا حکمفرما بود ناچار شد حرف های خودش را پس بگیرد و سالها یافته هایش را از مردم پنهان کند.

مطالب مشابه از ذهن آموز:
نمایش دیدگاه ها (1)