نقد سریال وست ورلد WestWorld

وست ورلد یا جهان غرب نام سریال جدیدی است که جاناتان نولان با همکاری لیساجوی ساخته است و جی جی آبرامز مشهور هم از تهیه کنندگان آن بوده است و در ایده پردازی سریال نقش داشته است.

موضوع سریال تاحدی شبیه فیلم فراماشین EXMACHINA است اما وست ورد داستان عمیق‌تر و درگیرکننده‌تری دارد طوری‌که میتوان فیلم فرا ماشین را یک تریلر یا تبلیغ برای سریال وست ورد در نظر گرفت!

داستان وست ورلد درباره چیست؟

یک مکان در غرب وحشی که زمان آن قبل از قرن 21 است. در آنجا مردم در حال زندگی روزمره خود هستند، هرکدام داستان و وقایع مربوط به زندگی خودشان را دارند.

عده‌ای از ثروتمندان با پرداخت مبالغ بالا میتوانند به این مکان که وست ورلد نام دارد بروند و در آنجا مانند بازی GTA هرکاری دلشان میخواهد انجام بدهند!

میتوانند آدم خوبی باشند و به مردم آنجا کمک کنند، میتوانند زد و خورد راه بیاندازند و آنها را بکشند، میتوانند سرقت کنند یا هرکاری که در جامعه نمیتوانند.

در آنجا میتوانند این کارها را انجام بدهند چون مردم آنجا ربات هستند!

بله آنها واقعی نیستند اما خیلی شبیه انسان های واقعی ساخته شده‌اند.

نقد قسمت سوم سریال Westworld - وست‌ورلد - زومجی

شروع با یک ایده علمی

سریال با یک تیتراژ جالب و آینده گرایانه در مورد پرینترهای سه بعدی شروع میشود.

حتما در اخبار شنیده اید که دانشمندان موفق شدند با پرینترهای سه بعدی برخی از اندام انسان را تولید کنند.
اگر این روند ادامه پیدا کند صنعت رباتیک پیشرفت زیادی خواهد کرد. این ایده در وست ورد عملی شده است.

دکتر فورد در دشت‌های وسیع که لوکیشن آن کاملا شبیه فیلم‌های وسترنی هست دست به اقدامی عجیب زده است.
او یک دنیای وسترنی جعلی ساخته است.

تمام آدمها، اسب‌ها، مرغ و خروس و سگ و هر چه که در آن دشت میبینید واقعی نیست! بلکه ربات است!
البته خودشان این موضوع را نمیدانند و نمیتوانند هم بدانند! 

یعنی طوری برنامه ریزی شده اند که اگر با آنها در مورد ربات بودنشان صحبت کنید مغزشان حرف شما را درک نخواهد کرد.
همانطور که اگر الان بروید با دوستتان در مورد اینکه ربات است صحبت کنید او هم حرف شما را نخواهند فهمید!!

این موضوعی است که سریال در پس زمینه قصد دارد به شما بگوید و این نقد را من قبلا بعد از فصل اول نوشته بودم که پیشبینی‌ام درست درآمد و در فصل سوم همین را یک نفر میگوید!

افراد پولدار و ماجراجو خصوصا آنهایی که عشق کابوی بازی دارند به کمپانی دکتر فورد پول میدهند و وارد دنیای غرب میشوند.
در آنجا هربلایی که بخواهند سر ربات‌ها در میاورند.

نکته جالب این است که ربات‌های وست ورد خیلی شبیه انسان‌ها هستند و اگر به کسی نگویند که این یک ربات است ممکن است با انسان اشتباه گرفته شود، همین نکته در اواخر فصل اول یک شوک عظیم به بیننده وارد میکند.

بزرگترین راز فصل دوم سریال وست ورلد : “در” چیست ؟

مرد مرموز سیاه پوش

این ربات‌ها از خودشان دفاع هم میکنند اما به انسان‌ها نمیتوانند آسیب جدی بزنند و اگر به انسانی شلیک کنند تیر به او اصابت نمیکند.
یعنی به قوانین سه گانه آسیموف پایبند هستند.

همین موضوع در قسمت اول سریال نظر بیننده را جلب میکند ، یکی از شهروندان به یک مرد سیاه پوش تیراندازی میکند اما هر چه تیر میزند او نمی‌میرد ولی او یک تیر میزند و درجا شهروند را می کشد!

ممکن است به خود بگویید حتما این مرد مرموز سیاه پوش قدرت مافوق بشری دارد، اما اینطور نیست او یک انسان کاملا عادی است و بقیه ربات هستند! به همین خاطر نمیتوانند به او آسیب بزنند.

مرد سیاه پوش هویت مرموزی دارد و سرگذشت جالبی هم دارد و به خوبی تا اواخر فصل یک به صورت یک معما بیننده را درگیر خود میکند.

طراح پارک یا همان وست ورلد دکتر فورد و دوستش بوده است که کشته شده است و اکنون همه چیز تحت کنترل دکتر فورد است که نقشش را آنتونی هاپکینز بازی میکند.

او صدای تاثیرگذار و شخصیت مرموزی دارد.

یک دستیار هم دارد که نامش برنارد است و نقشش را جفری رایت بازی میکند.
نقش خاصی که برنارد دارد ملزم خصوصیت خاصی است که در این بازیگر هست.

البته صدایش هم تاثیرگذار و قابل توجه است و دیالوگ های زیادی توسط او گفته می شود و در واقع او یک واسط به بین سازنده ربات‌ها یعنی دکتر فورد و خود ربات‌هاست و با آنها گفت و گو میکند.

رودریگو سانتورو  ، که قبلا نقش خشایارشا در فیلم 300 رو بازی میکرد در این سریال هم حضور دارد، برای نقش ربات مناسب است چون زیاد قیافه اش به آدمیزاد نمی‌خورد!

سریال نکات بسیار زیادی دارد که پرداختن به همه جنبه‌های آن مشکل است.
همانطور که گفتم سبک خاصی دارد به قول جاناتان نولان وسترن علمی تخیلی، سبکی جدید است.

در فصل سوم این سریال، پیمان معادی هم بازی کرده است!

غافلگیری سریال Westworld برای مخاطبان ایرانی – اقتصاد برتر

آهنگساز وست ورلد کیست؟

خب چه کسی میتواند برای چنین سبک خاصی موسیقی متن بسازد؟ که هم حال و هوای فیلم‌های  وسترنی داشته باشد هم حال و هوای فیلم‌های علمی تخیلی.
چه کسی بهتر از رامین جوادی؟!

رامین جوادی قبلا موسیقی متن سریال فرار از زندان و Person of Interest را ساخته بود و کارش هم خیلی خوب است اما در این سریال شاهکار خلق کرده است.

به جرعت میتوان گفت که از آهنگ‌های قبلی خود بسیار بهتر کار کرده است و حتی از آهنگ‌های استاد خود یعنی هانس زیمر هم بهتر است یا حداقل برابری میکند.

خب برگردیم سراغ داستان وست ورد.

نقد و بررسی فصل سوم سریال وست‌ورلد ؛ دنیای غرب هنوز یک چیز کم دارد | فیلیمو  شات

داستان زندگی هر شهروند وست ورلد یا جهان غرب

شهروندان جهان غرب نمیدانند که در زیر بیابان یک ساختمان عظیم پنهان شده است، یعنی اداره اصلی وست ورد در زیرِ زمین است.

مشتری‌ها هم از طریق ساختمان اصلی یعنی از زیر بیابان توسط آسانسور به سطح دشت می آیند و در آنجا از داخل یک قطار سر در می آورند تا مردم دشت فکر کنند مسافرانی از مناطق دیگر به آنجا آمده‌اند.

وقتی یک مشتری وارد وست ورد می شود، میتواند هرکاری کند اما برای جذاب شدن و تکراری نشدن آنجا برای مشتریان، دکتر فورد با همکاری نویسندگان دیگری که در آنجا کار میکنند یک سری داستان‌های مختلف درسته کرده‌اند.

مثلا وقتی مشتری به وست ورد وارد می شود اگر با یک نفر دوست شود ممکن است وارد داستان زندگی او شود ، اگر با خلافکارها دوست شود ممکن است خلافکار شود.

در یکی از سکانس‌ها دو مشتری با هم رفیق هستند و به وست ورد رفته‌اند.

پیرمردی زمین میخورد و یکی از این دونفر به پیرمرد کمک میکند.

دوستش میگوید این پیرمرد را ول کن الان شروع میکند به تعریف داستان یک گنج پنهان شده و بعد درخواست میکنه باهم به دنبال گنج بروید.

یعنی قبلا این اتفاق برای دوستش افتاده است.

پیرمرد همیشه در تایم خاصی زمین میخورد و اگر کسی به او کمک کند داستان یک گنج را برایش میگوید.

این یک داستان و سناریو از پیش تعیین شده برای مشتری‌هایی که به وست ورد میروند.

دقیقا شبیه بازی‌های کامپیوتری، البته جاناتان نولان در مصاحبه ای گفته است که از بازی‌های کامپیوتری هم الهام گرفته و به بازی GTA هم اشاره کرده و گفته است دلیل محبوبیت این بازی این است که شبیه سازی دنیای واقعی است.

همانطور که گفتم تمام اتفاقات آنجا از پیش تعیین شده است اما ممکن است منجر به نتایج متفاوتی شود.

زیر پوسته‌ی وست ورلد

همانطور که گفتم داستان‌های زیادی توسط این ربات‌ها روایت میشوند.

هربار که این ربات‌ها کشته می شوند کارکنان وست ورد ربات را به پایگاه زیر دشت برده و او را تعمیر کرده و حافظه‌اش را پاک میکنند و نقش جدیدی به او میدهند.
مثلا یک خلافکار قبلا کشیش بوده، یعنی در زندگی قبلی اش کشیش بوده، این موضوع میتوانند شبیه تناسخ به نظر برسد از دید ربات‌‌‌ها.

ترجمان - سریال «وست‌ورلد»؛ دربارۀ خدا، آگاهی و اخلاق

حالا ربات‌ها نباید گذشته را به خاطر بیاورند و نباید بفهمند که انسان نیستند.

اما اگر ربات‌ها کاملا بدون مشکل کار میکردند اتفاق خاصی نمی‌افتاد و سریال جذابیتی نداشت اما یک مشکل عجیب در ربات‌ها وجود دارد.
گاهی بعضی از آنها زندگی‌های قبلی‌شان را به خاطر می‌آورند!
اوه! این اتفاق چه نفریتی برایشان از انسان‌ها ایجاد میکند!

یک ربات خلافکار جمله‌ای میگوید که سازندگان تعجب میکنند که این فرد بی سواد که در زندگی جدیدش دسترسی به خواندن کتاب نداشته چرا باید چنین جمله ای بگوید؟

دکتر فورد متوجه میشود که او از زندگی قبلی‌اش که کشیش بوده این جمله را به خاطر دارد و حافظه‌اش کامل پاک نشده است.

حتی یکی از آنها با دیدن یک تصویر که متعلق به دنیای واقعی انسان هاست کاملا هنگ میکند و از کار می افتد.

او وقتی یک ماشین را در تصویر میبیند دچار مشکل می شود و مدام با ترس میگوید اینجا کجاست؟

خب در دنیای آنها که غرب وحشی است هنوز اتومبیل‌های امروزی اختراع نشده، یعنی آن بیابان را از نظر مکانی مربوط به چند دهه پیش ساخته‌اند و مردم آنجا که همگی ربات هستند نمیدانند که چیزی به اسم کامپیوتر یا موبایل اختراع شده است.

برنامه یافتن حقیقت

مغز ربات‌ها برنامه نویسی پیچیده و عظیمی دارد و سازندگان به راحتی نمیتوانند بفهمند که چرا بعضی ربات‌ها به مشکل خورده اند.

برنارد به سراغ دکتر فورد میرود و میگوید شاید این مشکل به خاطر آپدیتی باشد که شما انجام داده‌اید، آپدیت جدید درمورد وهم و خیال است. دکتر فورد میگوید مشکل خاصی نیست.

در واقع خودش هم نمیداند مشکل از کجاست.

قبلا این ربات‌ها و این دنیای مصنوعی را با کمک دوست دانشمند خود آرنولد ساخته است، اما آنها با هم اختلاف نظر اساسی داشته اند و دکتر فورد آرنولد را کشته است.

آرنولد در بطن برنامه نویسی ربات‌ها کاری کرده است که آنها بتوانند حقیقت را پیدا کنند و از بردگی نجات یابند.

اما نجات به یکباره اتفاق نمی‌افتد، بلکه همانند یک هزارتو یا ماز است که باید ربات‌ها از موانع ذهنی متعددی عبور کنند تا به مرکز آن برسند. یعنی خودشناسی و خودآگاهی.

وست ورلد (west world) و سوالی همیشگی در باب هدف زندگی

سرانجام چند تن از ربات‌ها که موفق به کشف حقیقت می شوند برعلیه انسان ها قیام میکنند.

وست ورد سریال تاثیر گذاری است.

من یک بار خواب دیدم که در دنیای دیگری بیدار شده‌ام و شخصی با من صحبت میکند و میگفت وقتی از خواب بیدار شوی چیزی به خاطر نخواهی آورد!

دقیقا این اتفاق در وست ورد هم می افتد، گهگاهی برنارد ربات‌ها را به زیر زمین می‌آورد و با آنها گفتگو می‌کند و مطمئن میشود که آنها درست رفتار میکنند و به نوعی تفکرات آنها را کنکاش میکند.

سپس به آنها میگوید وقتی بیدار شدی چیزی به خاطر نمی‌آوری و این فقط یک خواب است!

فراتر از وست ورلد

وقتی سازندگان ربات‌ها میخواهند به روی زمین بروند و ربات‌های کشته شده را به زیرِ زمین بیاورند و تعمیر کنند، با یک دستور تمام ربات‌ها را خاموش میکنند و یکهو دنیا متوقف میشود!

این فریز شدن دنیا واقعا صحنه جالبی است. شبیه کلیپ های چالش مانکن‌!

سازندگان با لباس خاصی مانند لباسی که در نیروگاه‌های اتمی می‌پوشند وارد وست ورد میشوند.

بعضی از ربات‌ها این افراد با لباس‌های عجیبشان را به خاطر می‌آورند به همین خاطر نقاشی و مجسمه آنها را درست کرده‌اند و می‌گویند اینها مجسمه و تصویر خالقین هستند!

البته آنها چون در حالت Sleep یا Standby بوده اند نباید چیزی از سازنده‌های خود به خاطر بیاورند اما اشکالی که در کدهای این رباتها وجود دارد سبب چنین مشکلی می شود.

این ایده که در فیلم پرومتئوس هم وجود داشت از تئوری فون دانیکن گرفته شده است.

به عقیده او نقاشی‌های باستانی روی دیوار‌های اهرام مصر یا یونان، افریقا، چین و غیره که شبیه انسان‌هایی با کلاه خود هستند در واقع موجودات فضایی با لباس فضانوردی بوده‌اند که از سیارات دیگر در چندهزار سال پیش به زمین آمده‌اند.

همین ایده در وست ورد استفاده شده است.

آنهایی که سازندگان خود را کمابیش به خاطر آورده‌اند شکل آنها را نقاشی کرده‌اند یا مجسمه آنها را ساخته‌اند ولی دقیقا نمیدانند که ماجرا از چه قرار است.

بازگشت یکی از بازیگران سریال Westworld در فصل دوم تایید شد - زومجی

آینده ربات‌ها

کم کم با پیشرفت علم متوجه شده ایم که بهترین پردازنده CPU نیست بلکه باید شبیه مغز انسان باشد و کامپیوترهای بیولوژیکی در راه هستند.
یا بهترین موتور، قلب انسان هست که سوختش از طریق اکسیژن و غذا تامین میشود.
کم کم با پیشرفت تکنولوژی و برنامه‌نویسی ربات‌ها با انسان‌های دیگر از نظر تفکر تفاوت زیادی نخواهند داشت.

به عنوان مثال شما پس از دو ساعت درس خواندن خسته می‌شوید اما ربات خسته نمی‌شود، این یک تفاوت است.

اگر بخواهیم این تفاوت را برداریم، باید ربات هم خسته شود.

اما اگر ربات را طوری برنامه‌ریزی کنیم که بعد از دوساعت درس خواندن خسته شود باز هم مشخص است که یک ربات هست و شبیه انسان نمی‌شود.

چون همیشه بعد از دوساعت خسته می شود اما انسان گاهی اوقات زود خسته می شود و گاهی اوقات نه!

اما اگر دلیل خسته شدن انسان را کشف کنیم و در کدهای ربات وارد کنیم مشکل حل می شود.

مثلا تشویق کردن در خسته نشدن و تایم درس خواندن موثر است، تغذیه مناسب و داشتن خواب مناسب تاثیر دارد، همچنین اتفاق‌هایی که ممکن است سبب ناراحتی شود هم موثر است، حتی باید این موضوع را در نظر بگیریم که اگر یک برنامه یا صحبت انگیزشی از تلویزیون پخش شد و ربات آنرا شنید باید در انگیزه‌اش تاثیر بگذارد.

پس اگر همه اینها را به صورت ورودی درنظر بگیریم و در عملکرد ربات دخالت بدهیم آنگاه ربات خیلی به انسان شبیه خواهد شد.

البته وست ورد برای خودش یک نظریه است و در عمل ممکن است شدنی نباشد.

نویسنده مطلب: ایمان صدیقی

مطالب مشابه از ذهن آموز:
نمایش دیدگاه ها (2)