الگوهای منفی و عادات بد

متأسفانه، گاهی اوقات مکانیزم های سازگاری که برای رویارویی با موقعیت های دشوار در زندگی به کار می بریم، از احساس ناامنی و عدم اطمینان ناشی از موقعیت هایی که به دنبال اجتناب از آنها می باشیم، مخرب تر هستند. در این شرایط، به دلیل اینکه در این خانه یا معبد که بدن می نامیم، زندگی می کنیم، این مکانیزم ها و عادات فیزیکی رشد روحانی ما را تحت تأثیر قرار می دهند. ممکن است خود را فریب دهیم و بگوییم بعضی رفتارها، مکانیزم های مثبت هستند زیرا گاهی بین یک عادت مثبت و یک عادت ناشی از وسواس اختلاف اندکی وجود دارد و تشخیص آنها از هم آسان نمی باشد. برای نمونه، شستن دست ها قبل از غذا و بعد از رفتن به دستشویی الزامی است، ولی اگر مانند یکی از مراجعه کنندگان من هر روز 104 مرتبه بخواهیم این کار را انجام دهیم، آنگاه می توان گفت که این عمل وسواس است. هر عمل یا عاطفه ای _ حتی موارد مثبت _ اگر به صورت افراطی دنبال گردد، مخرب خواهد بود.
به خود و دیگران نگاه کنید و ببینید چگونه عادات مخرب خود را با کلمات و حرکات تأیید می نمایید:«نمی توانم بدون قهوه ی صبحانه زنده بمانم؛ پس از یک روز پر فشار عصبی باید نوشیدنی مورد علاقه ام را بنوشم تا آرام شوم؛ هر وقت عصبی، خوشحال و یا ناراحت هستم شروع به خوردن می کنم» یا «برای داشتن بازدهی بیش تر به چند نوع دارو احتیاج دارم.» چنین جملاتی رفتارهایتان را تنظیم کرده و آنها را توجیه می نمایند.
ریشه یابی الگوهای رفتاری منفی و یا تعیین زمانی که این الگوهای مخرب برای نخستین بار وارد ضمیر خودآگاه ما شده اند، نیازمند زمانی نسبتا” طولانی و جستجو در گذشته است. افراد بی شماری برای رسیدن به آرامش غذا می خورند، زیرا خود را عاجز و محبوس می دانند. سایرین عادت نوشیدن را در پیش می گیرند، زیرا می خواهند پذیرفته شوند؛ شاید نوشیدن سبب می شود احساس کنند از نظر اجتماعی بیشتر مورد پذیرش هستند. منظورم کسانی است که می پندارند برای جرأت یافتن یا احساس نیرو و هیجان نوشیدن لازم است. همچنین افرادی هستند که تصمیم به استعمال دخانیات می گیرند زیرا می خواهند حس خوبی نسبت به خود داشته باشند؛ برای این افراد سیگار همچون الکل ضروری می گردد. همین جا با اطمینان کامل و بدون تعارف باید یادآوری کنم که با وجود «چنین دوستانی» به دشمن نیازی ندارید!
مواد مخدر، در حالی که کشنده تر هستند دارای جاذبه و اغواء مشابهی می باشند:«من نیز فردی از گروه خواهم شد» یا «از افکار و نگرانی هایم فرار خواهم کرد.» حتی داروهایی که پزشک تجویز کرده، در صورت سوء استفاده، می توانند به اندازه ی مواد افیونی مرگبار باشند. اما معمولا” مردم با این طرز تفکر که اگر قرص ها را از داروخانه تهیه کنند، ضرری نخواهند داشت، خود را قانع می کنند. این رفتار نوعی خودفریبی است، زیرا این الگوهای رفتاری از هر نوع احساس ناامنی و ناراحتی زیان آورتر هستند.
عادتی که کمتر آشکار است اما بسیاری از مردم بدان دچارند، از خود ناامیدی و یأس از خویشتن است. این رفتار ممکن است مدت ها پیش از دوران کودکی و یا در گذشته ای نه چندان دور شکل گرفته باشد؛ هر زمان که انتظارات شما از خود، بیشتر از آنچه که به دست آورده اید، باشد، ناامیدی رخ می دهد. جملاتی مانند «در امتحان قبول نشدم، پس کودن هستم»، «بازی را نبردم، یعنی دیگران را مأیوس کردم»، «به خوبی دیگران لباس نمی پوشم، در نتیجه آدم اُمّلی هستم»، «برادرم کارها را بهتر از من انجام می دهد، به همین دلیل پدر و مادر او را بیشتر از من دوست دارند»،«از آنجایی که شکست می خورم، بهتر است بی خیال شوم.» و شگفت آورتر این که «هیچکدام از کارهایم به نتیجه نمی رسد، پس حتما” مرا جادو کرده اند» می توانند سبب ایجاد یأس و ناامیدی شوند.
تعداد قالب های ذهنی نامحدودی می توانند در وجود ما ریشه دوانده، به زندگی ما ویژگی خاص داده و در صورت گرفتن اجازه برای همیشه ذهنمان را اشغال کرده و محل رفت و آمد خود قرار دهند. انسان ها اکثر اوقات تصمیمات ضعیفی در زندگی می گیرند، زیرا به کم قانع می شوند و فکر می کنند بی ارزش هستند. آنها باید به یاد داشته باشند این رفتارها از نقص های روح یا فطرت آنها محسوب نمی شوند، بلکه بخشی از زندگی در این جهان فیزیکی هستند.
کتاب: درس هایی برای زندگی – تالیف: سیلویا براون