پرونده های حل نشده: ماجرای کودکان سبز که یکهو در انگلستان ظاهر شدند!

در اواسط قرن دوازدهم میلادی دو کودک سبز رنگ یکهو گریان و سرگردان در یک زمین زراعی در یک روستا در انگلستان پیدا شدند.

یکی از آنها پسر و یکی دختر بود.

اهالی دهکده آنها را به خانه سرِ ریچارد دِ کالِن بردند.

این کودکان لباس هایی با رنگ های عجیب و از جنسی ناشناخته به تن داشتند.

آنها به زبان انگلیسی سخن نمیگفتند.

و به هیچ غذایی به جز لوبیای سبز که به آنها داده شد لب نمیزدند.

اهالی روستا بعد از صحبت ها و جنجال ها، تصمیم گرفتند کودکان را غسل تعمید کنند.

وقتی این کار را انجام دادند پسرک بیمار شد و مدت کوتاهی بعد مرد.

اما دختر کوچک به خوردن غذاهای دیگر عادت کرد و مدتی بعد رنگ سبز خود را از دست داد.

به مرور زمان او توانست به زبان انگلیسی با دیگران ارتباط برقرار کند و گفت که از جایی آمده است که تمام اهالی آنجا و همه چیزها در آنجا به رنگ سبز هستند.

در آنجا هیچ گاه خورشید را نمیدیده اند و نوری در سرزمین آنها وجود داشته که شدت روشنایی آن شبیه حالت غروب خورشید بوده است.

از او سوال شد که وی به همراه پسرک چطور به اینجا آمده اند؟

او تعریف کرد که به همراه جماعتی در حال حرکت بوده اند و وارد غاری شده اند. وقتی از دهانه غار خارج شده اند، نور شدید و روشنایی آسمان باعث شد بی هوش شده و به زمین بیافتند.

سپس با سر و صدای اهالی این روستا که اطرافشان بوده اند بیدار شدند و بسیار ترسیدند و شروع به گریه کردند.

میخواستند پرواز کنند اما نمیتوانستند و ناچارا به دست اهالی روستا افتادند.

از آن پس افراد زیادی در مورد این ماجرا به بحث و تبادل نظر پرداخته اند. آیا این بچه ها متعلق به زمان و مکان دیگری بوده اند؟ آیا فرازمینی بوده اند؟

امروزه برخی پژوهشگران معتقدند که این ماجرا به مرور زمان به علت دهان به دهان چرخیدن، شاخ و برگ پیدا کرده است و ممکن است ساده تر از آنچه گفته میشود بوده باشد و بخشی از آن تبدیل به افسانه شده و همین ماجرا را پیچیده کرده است. اما آنچه مسلم است این است که دو کودک غیر عادی به ناگهان از جایی ناشناخته به روستایی در انگلستان آمدند و هرگز نشانه دیگری از محل سکونت واقعی آنها به دست نیامد.

منبع: کتاب جهان شگفت انگیز ارواح و پدیده های بی توضیح

مطالب مشابه از ذهن آموز:
دیدگاهی بگذارید