ماجرای شگفت انگیز ماریا رایکه نگهبان خطوط نازکا

ماریا رایکه یک ریاضیدان آلمانی بود که 50 سال از زندگی خودش را صرف مطالعه و حفاظت از خطوط نازکا کرد. او در سال 1903 به دنیا آمد و در آلمان در رشته ریاضیات ، جغرافیا و زبان های خارجی فارغ  التحصیل شد.

در آن زمان حزب نازی تازه به قدرت رسیده بود و دوران یکه تازی های هیتلر بود. ماریا احساس ترس و خطر میکرد و تصمیم گرفت خود را تا حد امکان از کشورش که در شرف غلطیدن در گرداب حوادث شوم آینده بود دور سازد.

در همین ایام یک آگهی روزنامه توجه او را به خود جلب کرد.

کنسول گری آلمان به دنبال پرستاری برای امریکای جنوبی بود. او فورا درخواست خود را ارائه داد و بعد از پذیرفته شدن در سال 1932 راهی امریکای جنوبی شد.

 

 

او چندسال در پایتخت باستانی اینکاها زندگی کرد و در این مدت شیفته سرزمین پرو و تاریخ و تمدن باستانی اینکا شد.

در این زمان یک اتفاق عجیب باعث شد تا ماریا یکی از انگشتانش را از دست بدهد. روزی او به طور تصادفی دستش را بر روی یک کاکتوس گذاشت و دو روز بعد انگشت دستش به شدت متورم شد.

پزشک معالج او تشخیص داد که انگشت او دچار قانقاریا شده است و باید هرچه زودتر قطع شود. در این زمان او 31 سال داشت و هنوز چیزی درمورد خطوط اسرار آمیز دشت پرو نمی دانست.

در سال 1939 ماریا رایکه به پایتخت پرو رفت و کار و تدریس و ترجمه متون علمی را شروع کرد و به کار باستان شناسی علاقمند شد. در این هنگام آلمان به صورت همه جانبه درگیر جنگی خانمان سوز شده بود و این موضوع انگیزه ای برای بازگشت در ماریا باقی نمیگذاشت.

چندی بعد یک دانشمند امریکایی که اخیرا با هواپیما از بیابان سرخ پرو عبور کرده بود، درباره خطوط و تصاویر عجیبی که در مقیاسی عظیم بر روی زمین های این منطقه نقش شده بودند صحبت کرد.

سایر باستان شناسان از توجه بیشتر به این موضوع طفره رفتند اما ماریا چنان مجذوب این داستان شده بود که تصمیم گرفت با یک هواپیمای کوچک به بازدید آنجا برود.

نخستین بار که که او با چشم خود  تصاویر شگفت انگیز عنکبوت، میمون و مرغ مگس خوار را از آسمان مشاهده کرد چنان هیجان زده و مجذوب شد که در بازگشت تمام وسایلش را جمع کرد و برای مطالعه روی این خطوط برای همیشه راهی نازکا شد.

از آن پس ماریا پروازهای متعددی برفراز آن منطقه داشت و از تمام خطوط عکس گرفت.

اولین دفعه ای که او به عکس میمون نازکا نگاه کرد متوجه نکته عجیبی شد. یکی از دست های این میمون هم درست مانند خود او تنها چهار انگشت داشت.

ماریا درباره این نماد با کسانی که از داستان های کهن قوم نازکا اطلاعاتی داشتند گفت و گو کرد و سعی کرد بفهمید که این تصویر در افسانه های باستانی چه مفهومی داشته است.

او فهمید که این میمون نماد خدای صاعقه و اهدا کننده قدرتی خارق العاده برای ایجاد ارتباط با خدایان محسوب میشده است.

آیا چنین تقدیر شده بود که ماریا زندگی خود را وقف ارتباط با میراث باستانی این مردمان کند؟

او بعد از بررسی هزار خط در صحرای پرو، در سال 1949 کتابی به نام راز بیابان را منتشر کرد.

ماریا برای اینکه بتواند وقت بیشتری را صرف مطالعه خطوط کند در نزدیکی آنجا خانه ای برای خود ساخت و تا 40 سال بعد به تنهایی در همان خانه زندگی کرد.

در این مدت خوراک او میوه و گیاهان و اغلب شب ها سقف خوابگاهش آسمان پرستاره کویر بود.

مردم محلی فکر میکردند ماریا جادوگر است و او را خارجی دیوانه می نامیدند.

ماریا هرکسی را که به قصد خرابکاری به خطوط باستانی نزدیک میشد دور میکرد و با پولی که از فروش کتابش به دست آورد نگهبانانی را برای حفاظت از آنجا به کار گرفت.

همچنین چندین بار دولت قصد داشت جاده ای را از وسط خطوط عبور بدهد یا منطقه را جهت کشاورزی زیر آب ببرد که ماریا موفق شد جلوی این طرح ها را بگیرد.

چاپ مقالات مختلف توسط او باعث شد که عده ای به این منطقه بیایند و این تصاویر شگفت انگیز را با چشمان خود ببینند و به تدریج به تعداد آنها افزوده شد تا جایی که امروزه شهرت این مکان را مدیون ماریا رایکه هستیم.

او دولت پرو را تشویق کرد تا این منطقه را حفاظت شده اعلام کند تا هیچ کسی نتواند بدون هماهنگی وارد آنجا شود.

او همچنین برجی در نزدیکی خطوط ساخت تا بازدیدکنندگان بتوانند از بالای برج، برخی تصاویر را تماشا کنند.

تلاش های خستگی ناپذیر ماریا بالاخره نتیجه بخش شد و در سال 1995 منطقه دشت سرخ و آثار بی همتای آن در فهرست میراث جهانی قرار گرفت.

از آن پس، او به یکی از قهرمانان ملی کشور پرو تبدیل شد و به او لقب بانوی خطوط را دادند.

این زنِ تنها که از راهی بسیار دور آمده بود تا آثار نیاکان پرو را نگهبانی کند سرانجام نزد مردم محبوب شد و وقتی در سال 1998 میلادی در سن نود و پنج سالگی چشم از جهان فرو بست، شهردار نازکا گفت که مردم نازکا به سوگ او نشسته اند.

در سال 2000 میلادی، یونسکو 50 هزار دلار را برای حفاظت از این خطوط اختصاص داد و اکنون ماریا که در نزدیکی خطوط مدفون است میتواند آرام بگیرد. او زمانی گفته بود: با این پدیده نفیس باید مانند یک کتاب خطی بسیار آسیب پذیر که در اتاق ویژه ای در یک کتابخانه از آن حفاظت میشود رفتار کرد.

مطالب مشابه از ذهن آموز:
دیدگاهی بگذارید