دموکراسی چیست و چگونه تمرین دموکراسی کنیم؟

دموکراسی یکی از ضروری ترین نیازهای بشر است. تصور کنید عده ای دور هم جمع شوند و بعد تصمیم بگیرند که باید افرادی با چشم آبی را از کشور دور کنیم! یا مثلا هرکسی که اسمش ایمان هست نمیتواند دکتر شود! و هر چیز دیگر. این خلاف دموکراسی است.
دموکراسی یعنی عده ای نمیتوانند برای دیگران تصمیم بگیرند و اینطور بگویند که ما بهتر میدانیم که چه چیزی برای شما خوب است و چه چیزی بد است. در واقع مردم خودشان باید در تعیین سرنوشتشان دخیل باشند. به همین خاطر است که امروزه اکثر کشورهای جهان انتخابات دارند.
حالا ممکن است عده ای بگویند: اگر مردم تشخیص درستی ندهند یا اینکه سواد کافی نداشته باشند چه؟ آنوقت ممکن است از یک فرد مثلا نژاد پرست حمایت کنند و به او رای بدهند.
خب این به این معنا نیست که بگویم حالا که این مشکل ایجاد شده پس دموکراسی خوب نیست و باید آن را کنار بگذاریم! شبیه این است که بگوییم یک معلم اشتباه کرده است، پس کلا مدرسه ها باید تعطیل شود!
در واقع ما به دنبال مشکل میگردیم تا ببینیم چرا آن معلم اشتباه کرده است؟ مشکل از کجا بوده است؟ و بعد سعی در رفع آن میکنیم نه اینکه کلا مدرسه را تعطیل کنیم.
دموکراسی هم همین است. اگر مردم انتخاب اشتباهی کردند، بعدا آگاه شده و میفهمند که باید مطالعه خود را افزایش بدهند، به راحتی به افراد اعتماد نکنند، خوب تحقیق کنند و غیره تا در نهایت انتخاب درستی داشته باشند.
بنابراین دموکراسی هم مانند هر چیزی دچار ایرادهایی ممکن است بشود اما هدف رفع آنهاست. باید خدمت شما عرض کنیم که هنوز در هیچ کشور جهان دموکراسی به طور کامل و ایده آل اجرا نشده است اما هر کشوری سعی کرده است تا حدی دموکراسی را اجرا کند.
یک روش خوب برای رسیدن به دموکراسی در جامعه، تمرین آن است. مردم باید آن را با خود تمرین کنند، همانطور که پدر و مادرها سعی میکنند فرزندشان را با ادب تربیت کنند، باید دموکراسی هم با آنها تمرین کنند.
یک معلم باید در مورد بعضی چیزها نظر دانش آموزان هم بپرسد و آنها را در تصمیمات خود سهیم کند تا آنها با روند دموکراسی آشنا شوند.
همانطور که گفتم نظر کسانی که میخواهیم در مورد آنها یا مرتبط با آنها کاری انجام بدهیم مهم است، حتی اگر بخواهیم کار خوبی برایشان انجام بدهیم. تصور کنید شما خانه نیستید و به مسافرت رفته اید. من پنهانی به خانه شما آمده و خانه شما را رنگ میکنم، سپس خانه تان را جارو کرده و تمیز میکنم.
آنوقت شما به خانه خود برمیگردید و ممکن است از دست من عصبانی یا شاکی بشوید و بگویید به چه حقی وارد خانه من شده ای و این کارها را کرده ای؟ من که راضی نبودم.
این مغالطه ای است که خیلی از افراد برای فرار از دموکراسی انجام میدهند. میگویند ما تشخیص داده ایم که فلان کار خوب است و حالا انجامش داده ایم. کسی حق مخالفت ندارد!
همانطور که گفتم برای اینکه درون این دام ها گرفتار نشوید، باید تمرین دموکراسی کنید.
سالها پیش یک استاد الکترونیک از من دعوت کرد تا در یک تیم رباتیک شرکت کنم. او از سابقه علمی من با خبر بود.
من وقتی به تیم مورد نظر رفتم در همان جلسه اول دیدم که افراد آنجا همه چیز را به مسخره بازی گرفته اند و مشغول خوش گذرانی هستند.
یک ربات نیمه کار داشتند که قرار بود آن را تکمیل کنند و در مسابقات شرکت کنند. من در اولین مشاهده متوجه شدم که ایرادی جدی در ربات وجود دارد و نظرم را گفتم.
فورا بچه هایی که در تیم بودند مرا مسخره کردند و گفتند: یعنی ما نمیفهمیم؟ آره بابا تو خوبی! و…
استاد الکترونیک به آنها گفت: نه ببینید ایشون داره درست میگه.
حدودا نیم ساعت بعد، در مورد بخش دیگه ای از ربات، نظرم را گفتم و بازهم آنها تحمل نظر مرا نداشتند و شروع به مسخره کردن کردن.
استاد کمی از سابقه من برایشان گفت و بعد من دیگر هیچ حرفی تا اخر جلسه نزدم. در طول جلسه هرکسی از آنها با اینکه حواسش به همه چیز بود به جز ربات، دوست داشتند فقط نظر خودشان شرط باشد.
وقتی جلسه تمام شد به استاد گفتم من دیگر به اینجا نمی آیم و باید به کارهایم برسم. استاد از طرف بچه های تیم عذرخواهی کرد. گفتم اشکالی ندارد، در جایی که دموکراسی و احترام به دیگران وجود نداشته باشد و دیگران تحمل حرف یکدیگر را نداشته باشند، پیشرفتی صورت نمیگیرد و این تیم به جایی نخواهد رسید.
چند ماه بعد به طور اتفاقی آن استاد را در خیابان دیدم، چون در آن برهه زمانی مسیر رفت و آمدمان نزدیک هم شده بود.
به او گفتم: چه خبر؟ در مسابقات برنده شدید؟ خنده ای کرد و گفت: نه، اصلا حتی رباتمان روشن نشد!