روبوت و انسان؛ اثر آیزاک آسیموف
یکی از دلیل های تردید ایالات متحد امریکا در سرعت بخشیدن به تولید و کاربرد روبوت های صنعتی، احتمالا ترس از بیکاری است. اگر روبوتهای بیشتری در کارخانه ها به کار گرفته شوند، مردان و زنانی که به جای روبوت ها کار می کنند، چه باید بکنند؟
البته می توان این موضوع را به این صورت مطرح کرد که:
تا سالهای دهه ی 1970 میلادی، شغلهای زیادی وجود داشت که فقط انسان می توانست انجام دهد.
حیوانها شایستگی کافی نداشتند و ماشینها هم به قدر کافی پیشرفته نبودند.
برخی از این شغلهایی که فقط انسان می تواند انجام دهد، خطرناک هستند.
کار کردن در معدنها یا در بنای ساختمانها، یا کارکردن با مواد منفجره یا مواد شیمیایی خطرناک، یا کارکردن در شرایط آب و هوایی دشوار، همگی شغل هایی هستند که بهتر است انسان آنها را انجام ندهد.
از اینها گذشته، در برخی از شغل ها، اگرچه به مغز انسان نیاز است، اما این نیاز چندان زیاد نیست. .
بسیاری از مردم مجبورند روزهای متوالی کارهای ساده ای مانند پرکردن کارتها، یا تایپ کردن نامه های یکسان، یا محکم کردن پیچ و مهره ها، یا حمل کردن چیزی از جایی به جای دیگر، انجام دهند.
هیچ حیوانی یا ماشینی قادر نیست این کارها را انجام دهد، اما کسانی که باید این کارها را انجام دهند، لازم نیست که خیلی زیاد از مغزشان استفاده کنند.
وقتی که ماهیچه ها زیاد به کار برده نشوند، سست و تنبل می شوند، و این قاعده در مورد مغز هم درست است.
نوع کارهایی که بسیاری از مردم انجام می دهند، همان کار ساده ای که هر روز انجام می دهند، ممکن است بسیار خسته کننده و کسالت آور باشد.
مردمی که چنین شغلهایی دارند، سرانجام درمی یابند که زندگی بی حاصل و کسل کننده ای داشته اند که هرگز به آنها فرصت نداده است خوب فکر کنند و ذهن خود را توسعه دهند.
اکنون روبوتهایی اختراع شده اند که پیشرفته تر و پیچیده تر از هر ماشین دیگری هستند که تاکنون داشته ایم.
این روبوتها آن قدر پیشرفته اند که می توانند کارهایی را انجام دهند که تا به حال فقط انسان می توانست انجام دهد، اما آن کارها برای مغز شگفت انگیز انسان، که همه ی ما داریم، بسیار ساده اند.
روبوتها، اگرچه زیرکتر از ماشینهای دیگرند، هنوز فقط قادر به انجام وظیفه های ساده ای هستند که انسان نباید وقت خود را برای انجام دادن آنها تلف کند.
ابداع روشی که به کمک آن روبوت بتواند ببیند به همین اندازه، یا حتی بیش از این اهمیت دارد.
در آن صورت روبوت فقط با نگاه کردن حس می کند که احتمالا مهره ای خراب است، یا به درستی جاگیر نشده است.
در نتیجه آن مهره دور انداخته می شود یا دوباره در جایش محکم می شود.
اگر بتوان روبوتی ساخت که بشنود و بتواند چیزهایی را که خوب کار نمی کنند با کمک حس شنوایی تشخیص دهد، قدم دیگری به جلو برداشته می شود.
از این گذشته، اگر روبوت بتواند بشنود، شاید بتواند به فرمانهای شفاهی پاسخ دهد.
در آن صورت، با یک کلمه می توان برنامه ریزی را تغییر داد.
حتی می توان روبوت را چنان مجهز کرد که بتواند از خود صدا درآورد و به نحوی کارامد به انسان پاسخ دهد.
مسلما اگر بتوانیم با یک روبوت گفتگو کنیم، آن را موجودی بسیار باهوش و سزاوار دوستی با خود خواهیم یافت.
به احتمال قوی همه ی این چیزها را سرانجام می توان به مرحله ی عمل درآورد، و بنابراین همه ی اینها عملی خواهد شد.
حتی روبوتها ممکن است مجهز به حسهایی شوند که ما نداریم، آنها ممکن است بتوانند میدان های الکتریکی و مغناطیسی را ردیابی کنند، و واکنش نشان دهند، کاری که از ما ساخته نیست؛ یا به صدا و نوری واکنش نشان دهند که ما نمی توانیم تشخیص دهیم.
از این گذشته، چرا روبوتها فقط در کارخانه ها باشند؟ سرانجام، آنها همه جا خواهند بود.
به طور کلی، اگر هر ابزار کامپیوتری شده ای را نوعی روبوت بدانیم، در آن صورت، هم اکنون آنها را همه جا می توان یافت.
شاتل فضایی، به طور کامل کامپیوتری شده است، و بدون کامپیوتر نمی تواند کار کند.
بسیاری از ماهواره ها و کاوشگرهای فضایی اکنون کامپیوتری شده اند و می توانیم در آینده منتظر دیدن دستگاههای روبوتی فراوانی باشیم که در حفاری ماه و بنا کردن ساختمانهایی در فضا به ما یاری کنند.
امروزه حتی اتومبیل ها کامپیوتری می شوند، و بنابراین تا اندازه ای به روبوت تبدیل می شوند.
همچنین، «روبوتهای نمایشی» متعددی که هم اکنون وجود دارند ممکن است در آینده بازار بزرگی پیدا کنند.
این روبوتها معمولا کوچک و ساده اند.
آنها شبیه به انسانی کوچک هستند، زیرا سر، بدن و دست دارند. (اگرچه ممکن است یک روبوت همه را با هم نداشته باشد.)
آنها آزادانه روی چرخهایشان به همه سو حرکت می کنند و حتی در بسیاری از موارد می توانند کمی حرف بزنند.
در حال حاضر، این روبوتها اسباب بازیهایی سرگرم کننده هستند، و ممکن است بتوان آنها را به عنوان اسباب بازی خرید.
مسلما اینها می توانند وسیله ای برای آشنا کردن مردم با روبوت باشند، و سبب شوند که ما در کنار آنها بیشتر احساس آسایش کنیم.
یک روبوت نمایشی موفق، توسط مردی جوان به نام فرد هابر با الهام از کتاب«من، روبوت» ساخته شد.
او به کمک دیگران، یک روبوت سه پایی با سری گرد ساخت. شانه، بازو، آرنج و مچ این روبوت با مفصلهایی به هم متصل اند و انگشتهایی ساده و قابل حرکت دارد.
پاهای کوتاه و کلفت آن روی چرخهایی قرار گرفته اند، که روبوت با آنها می تواند به هر سو حرکت کند.
این روبوت خودش کاری انجام نمی دهد، بلکه از راه دور کنترل می شود و به همین سبب یک روبوت واقعی نیست.
صدای آن صدای رادیویی کسی است که آن را کنترل می کند.
فرد هابر این کارکردهای معمولی دستگاه را به همراه کارکردهایی دیگر با موفقیت به نمایش گذاشته است.
او دستگاه خود را به افتخار آیزاک آسیموف، ایساک نام گذاشته است. ایساک و آیزاک در کنار یکدیگر عکسی به یادگار گرفته اند.
اما آینده ی واقعی ممکن است از آن «روبوت خانگی» باشد.
این روبوت یک روبوت حقیقی خواهد بود که دست کم از لحاظ شکل ظاهری شبیه انسان است و می توان به عنوان مستخدم یا پرستار کار کند.
این روبوت می تواند لباس مهمانان را بگیرد، نامشان را اعلام کند، و نوشابه برای آنها ببرد؛ یا می تواند فرشها را با جارو برقی تمیز کند، تخت خواب و اثاث منزل را بنابر دستور جابه جا کند و کارهای مشابه دیگری انجام دهد.
انگلبرگر تلاش می کند تا روبوتی خانگی از این گونه بسازد.
او دستگاهی ابتدایی دارد که هم اکنون کار می کند و آن را «ایساک» می نامد.
منبع: کتاب انسان و ربات – آیزاک آسیموف