هیپنوتیزم به عنوان از دست دادن مرزهای ایگو

کوبی و مارجولین نظریه ای را در زمینه هیپنوتیزم از دیدگاه روانکاوی ارائه کرده اند که بر روی مکانیسم هویت سازی تأکید دارد. آنان مخصوصا” بین مراحل القای خلسه و حالت هیپنوتیزم که دومی محصول القای خلسه ی اولی است، تفاوت قایل می شوند.
القای خلسه شامل حذف تدریجی ارتباطات حسی _ حرکتی می شود. این شرایط موجبات برانگیختن یک شرایط شبه خواب می شود که در آن تمام کانال های ارتباطی با جهان خارج مسدود می شوند، به جز یک کانال، که با هیپنوتیست همچنان برقرار می ماند. از طریق حرکات یکنواخت و بی حرکتی (تمرکز چشم و غیره)، سوژه در جهتی هدایت می شود که تمام آلات حسی خود را که با محرکات خارجی تحریک می شوند، از کار می اندازد، به جز چیزهایی که توسط هیپنوتیست به کار گرفته می شوند. در نهایت، یک حالت هیپنوتیزمی کاملا” رشد و گسترش یافته با این مشخص می شود که در طی آن یک بار دیگر سوژه ایگوی خود را گسترش می دهد تا با دنیای خارج تماس برقرار کند. در این زمان، «ایگوی او یا ایگوی خودش» از طریق ترکیب، تلفیق و یکی شدن ایگوی هیپنوتیست با آن تغییر پیدا کرده است. تجسمات و نمودها (صدا، رفتار و غیره) از آن هیپنوتیست در این شرایط با تصاویر و اختصاصاتی که از گذشته از والدینش در ذهن سوژه بوده با هم ذوب شده و با یکدیگر ترکیب شوند. این شرایط این تمایل را نشان می دهند که سوپر ایگو را جایگزین یا تعدیل کند. صدای هیپنوتیست همانند صدای والدینش در وجود او عمل می کند _ و همانند آنها وضعیت اطاعت را به وجود می آورد.
بنابراین، هیپنوتیزم یک تولید مجدد تجربی از مراحل رشد و تکامل است که به نوعی روابط اولیه بین فرزند و والدین را مجددا” بازسازی می کند. کوبی و مارجولین پیشنهاد می کردند که ممکن است هیپنوتیزم در هر نوعی از روان درمانی لازم باشد، به این امید که قلدری اولیه سیماهای سوپر ایگو یا جنبه های خیرخواهانه و مهربانانه نومادری و نوپدری جایگزین می شوند. در این نظریه، همانند تئوری برنمن و گیل، ما متوجه می شویم که مفهوم سیر قهقرایی موقعیت برتری را اشغال می کند. باری، در شرایطی که برنمن و گیل آن را سیر قهقرایی به یک حالت اولیه از تفکر و رفتار می انگارند، کوبی و مارجولین آن را سیر قهقرایی به یک مرحله کودک _ والدین تصور می کنند. بالاتر از هر چیزی در تئوری آنها به نوعی ترکیب و تلفیق هویت هیپنوتیست با سوژه به این اعتبار که سوژه تلقینات هیپنوتیزور را تجربه و آنها را به صورتی تلقی می کند که گویی طنین و پژواک ایگوی او هستند. بنابراین، از درون خود او سرچشمه می گیرند.
منبع: کتاب روش های هیپنوتیزم درمانی – ترجمه: دکتر رضا جمالیان