چرا دستور زبان داریم؟

آیا بهتر نبود که هر طور دلتان می خواست صحبت کنید و بنویسید، بدون آنکه مجبور باشید قواعد و دستور زبان را یاد بگیرید؟ وقتی می خواهید مطلبی را شرح دهید دلتان می خواهد آن را درست و بدون غلط بیان کنید آیا اینطور نیست؟
مسلما” هیچ میل ندارید که منظور شما فهمیده نشود. اگر هر کسی زبان خود را کامل و بی نقص صحبت می کرد و می نوشت، و هر چیز را که می شنید یا می خواند بطور کامل تشریح می کرد و زبان آن صحیح بود، لابد دیگر شما اجباری نداشتید که دستور زبان را فرا گیرید!
دستور زبان به شما تعلیم می دهد که چگونه گفته ها و نوشته های خود را تصحیح و اصلاح کنید. بوسیله دستور زبان بیان کردن به آن زبان را بطور واضح، متنوع و در عین حال جالب توجه، به شما می آموزد. دستور زبان، البته در زبانها فرق می کند، حتی اصول ابتدایی دستور زبانهای مختلف با هم فرق دارند. ولی خاصیت دستور زبان از اینها که گفتیم تجاوز می کند. زبان چیز زنده ایست، و با زمان عوض می شود. وقتی نوع خاصی از مکالمه زبان فرسوده شده و از بین رفت، به دور انداخته می شود و دیگر مورد استعمال واقع نمی گردد.
هنگامی که احتیاجات مردم عوض می شود، دستور زبان هم به تبعیت آن تغییر می کند. دستور زبان به عبارت دیگر پیوسته رشد می کند و توسعه می یابد و در عین حال عوض می شود و هیچگاه هیچ قاعده زبانی یافت نمی شود که در گذشته و حال و آینده یکسان بماند. به عنوان مثال، در نمایشنامه ی هاملت اثر شکسپیر، سطری وجود دارد که می گوید: «the door is broke » امروزه فقط یک آدم بی سواد می گوید «my arm is broke» با وجود این در عهد شکسپیر انگلیسی صحیح این بوده است!
تمام کلماتی را که انسان اختراع کرده است به هشت نوع یا طبقه تقسیم می شود، که مجموع آنها را قسمت های اساسی سخن گفتن می خوانند و به قرار زیر می باشند: اسم، ضمیر، فعل، صفت، قید، حرف اضافه، ربط و ندا.
مطالعه دستور زبان به ما می آموزد که هر کدام از اینها را چگونه صحیح و به جای خود به کار بریم. ممکن است مطالعه دستور زبان به اصطلاح کسل کننده باشد، ولی در عوض کمک می کند که منظور خود را بهتر، صحیح تر، ادا کنید.
منبع: کتاب به من بگو چرا – جلد 6