نقد فیلم ویواریوم vivarium ، فیلمی که انتظارش را نداشتیم!

ویواریوم یک فیلم علمی تخیلی و هیجانی و البته ترسناک است، ترسناک نه از نوعی که با گریم و جلوههای ویژه موجودی را به ما نشان بدهند که بدانیم الکی است!
این نقد، داستان فیلم را لو میدهد پس اگر آن را ندیدهاید، ادامه مطلب را نخوانید.
اما آن دسته از افرادی که فیلم را دیدهاند احتمالا توی ذوقشان خورده و احساس کردهاند این فیلم چقدر خوب شروع شد و تقریبا خوب ادامه پیدا کرد اما بد تمام شد! چقدر ابهام یا باگ داشت و این همه سوال بیجواب ماند؛ مانند آن کتاب یا تلویزیون چه شد؟
اما واقعا اینطور نیست.
در ادامه متوجه میشوید که اینقدرها هم بد تمام نشده است و ابهام زیادی ندارد.
اما قبل از آن، کمی از داستان را میگویم و بعد سراغ ابهامها و معماهای فیلم میرویم.
داستان فیلم ویواریوم Vivarium
یک زوج جوان با بازی جسی آیزنبرگ در نقش تام و ایموجن پوتس در نقش جما به دنبال خانه ای برای شروع زندگی شان میگردند و به همین خاطر وارد یک مشاور املاک میشوند.
صاحب آنجا مرد عجیب غریبی هست که میخواهد خانه ای را به آنها نشان بدهد و تام وقتی او را میبیند احساس بدی پیدا میکند و میخواهد برگردد اما همسرش میماند و آنها با آن مرد راهی یک شهرک جدید میشوند.
در آنجا همه خانهها شبیه هم است.
آنها وارد آنجا میشوند و مشاور املاک میرود، اما دیگر نمیتوانند خارج شوند.
در اینجا داستان فیلم تقریبا شبیه ترومن شو یا فیلم دارک سیتی میباشد که دنیای آنها مصنوعی است و آنها وقتی متوجه این موضوع میشوند سعی میکنند از آنجا فرار کنند.
خب تام و جما هم سعی میکنند فرار کنند اما موضوع آنچنان که در ابتدا ساده به نظر میرسد نیست.
ابتدا اولین شوک داستان زمانی است که تام با نردبان به پشت بام خانه میرود تا از آنجا بتواند سطح بیشتری را مشاهده کند.

آنها هرچقدر میروند تا به انتهای شهرک برسند و از آنجا خارج شوند بیفایده است و دور خودشان میچرخند.
خب حالا بنزین ماشینشان که تمام شده مجبورند پیاده بروند و هرچقدر میروند باز هم به خانه شماره 9 یعنی همان خانه کذایی که مشاور املاک نشان داد میرسند.
یک روز تام یکی از خانهها را به آتش میکشد تا بلکه کسی دود خانه را ببیند و به نجات آنها بیاید.
او و جما تا صبح در جلو خانهای که آتش زدهاند میمانند و به خواب میروند.
صبح که بلند میشود یک جعبه در مقابل آنهاست که یک نوزاد داخلش است.
روی جعبه نوشته شده: بچه را بزرگ کنید و آزاد شوید!
در آنجا غذا به اندازه کافی فراهم است اما باعث خوشحالی آنها نمیشود، آنها کم کم افسرده میشوند.
چون هیچ کس نیست، هیچ تنوعی نیست، هیچ ارتباطی نیست.
انسان یک موجود اجتماعی است.
بچه هم باعث خوشحالیشان نمیشود و اصلا به او هیچ حسی ندارند.
او هم طبیعی نیست و مانند یک ربات یا بیگانه رفتار میکند.
این بچه خیلی زود رشد میکند و بزرگ میشود و هرچقدر بزرگتر میشود عجیب و غریبتر میشود.
هر زمان که برخلاف میلش رفتار میکنند جیغ بسیار آزاردهندهای میدهد.

چرا تام زمین را میکند؟
یک روز تام سیگارش را به زمین پرت میکند و چمن ها یکهو به طرز عجیبی ناپدید میشوند!
او به خاک آنجا مشکوک میشود.
کمی از آن را میکند و متوجه میشود یک ماده خاصی داخل خاک است.
اگر توجه کنید در خاک هیچ موجود زنده مثل کرم نیست.
همه چیز مصنوعی است حتی ابرها.
او شروع به حفر یک چاه عمیق میکند چون در محور x و y هرچقدر رفتند به جایی نرسیدند پس تنها امید تام حرکت در جهت z یعنی کندن زمین است.
اما چیزی که او را وسوسه کرد به کندن ادامه بدهد علاوه بر امید به آزاد شدن، آن ماده زرد رنگ داخل خاک بود.
از همان ابتدا که این ماده را احساس کرد من متوجه شدم که بعدا به خاطر همین مادّه آسیب دیده و خواهد مرد، و همین هم شد.
هرچقدر که بیشتر میکند و در چاه می ماند، ریه هایش آسیب بیشتری میدید، انگار نوعی ماده رادیواکتیو داخل خاک آنجا بود.
در آخر وقتی دست از این کار میکشد که یک جسد داخل خاک آنجا پیدا میکند.
این جسد فردی است که قبل او همانند او سعی در فرار داشته است.

ماجرای تلویزیون و کتاب فیلم ویواریوم چیست؟
بچه کمی که بزرگ تر میشود هر روز خانه را ترک کرده و به جایی میرود و برمیگردد، اینکه چرا آنها بچه را تعقیب نکردند ببینند کجا میرود، عجیب است اما حتما افراد دیگری بودهاند که این کار هم کردهاند و فایدهای نداشته است.
یک روز بچه با یک کتاب راهنما برمیگردد و آن را به زن میدهد و میگوید که معما حل کردن را دوست دارد.
به نظر میرسد معنی تصاویری که در تلویزیون نشان داده میشود در کتاب هست.
همچنین تصویر موجودی که گلویش باد کرده است و از گلویش صداهایی تولید میشود در کتاب هست.
یک روز جما از بچه میپرسد، امروز ادای هرکسی که دیدی بگیر.
البته چون قبلا این بچه ادای تام و جما را خیلی شبیه خودشان در می آورد، این ایده به ذهن جما رسید که ببیند امروز بچه وقتی از پیش آنها رفته است آیا کسی را ملاقات کرده است یا نه.
بچه ابتدا ادای آن دو را در میآورد و بعد جما میگوید چه کس دیگری را دیدی؟ اداشو بگیر.
و یکهو گلوی بچه باد میکند و صداهای عجیبی از خود در میآورد!
اینجا مشخص میشود که احتمالا همه چیز زیر سر موجودات فضایی است.
حالا ترس جما از این بچه عجیب و غریب کامل میشود.
یک بار تام تصمیم میگیرد این بچه را داخل ماشینشان زندانی کند و آنقدر صبر کنند تا بمیرد، یعنی در واقع میگوید حتما برای نجات او میآیند، اما جما دلش نمیآید.
خیلی زود بچه بزرگ میشود و جما میگوید ای کاش گذاشته بودم او را وقتی که بچه بود کشته بودی.
البته احتمالا او را نمیشود کشت و باید بزرگ شود، پیر شود و خودش بمیرد.
وقتی که بچه بود تام او را به زمین پرت کرد و سرش محکم به زمین برخورد کرد اما چیزی نشد.
شوک اصلی فیلم
وقتی تام میمیرد، آن پسربچه که حالا بزرگ شده، با بیرحمی جسد تام را داخل یک کیسه میگذارد، زیپ کیسه را میبندد و جسد را داخل همان گودالی که تام برای رهایی میکند، می اندازد و پوزخند ملیحی هم میزند.
اما چرا پسر اینقدر سریع بزرگ شد اما جما و تام هنوز جوان هستند؟
چون آن پسر متعلق به دنیای دیگری است و زمان و مدت رشد برای آنها متفاوت است.
حالا جما تنهاست.
یک روز تصمیم میگیرد با کلنگ او را بکشد.
اینجا شوک اصلی فیلم است.
پسر جوان آسیب خاصی نمیبیند اما صدای عجیبی از خودش در می آورد و عین مارمولک چهاردست و پا روی زمین شروع به فرار میکند.
سپس قسمت از زمین را بالا میزند و از آنها داخل زمین میشود!
جما خیلی سریع میرسد و کلنگ را لای آن قسمت قرار میدهد تا بسته نشود و خودش داخل میشود.
تام حق داشت به زمین مشکوک بود.
اگر دقت کرده باشید تام وقتی زمین را میکند، صداهایی از زیر میشنید، که باعث میشد به کندن ادامه بدهد.
در زیر هم قسمتهای دیگری هست، دنیاهای دیگری که افرادی هم در آنجا دقیقا مانند تام و جما گیر افتاده اند.
هرکسی در آنجا مشغول کاری برای نجات است اما هیچ کدام نجات پیدا نکردهاند.
یکی خودکشی کرده است، یکی منتظر معجزه است، یکی بیخیال مشغول خوشی است و…
اینها میخواهد به شما بگوید که تعجب نکنید که چرا جما و تام کتاب را رمزگشایی نکردند یا چرا پسر را دنبال نکردند ببینند هر روز کجا میرود یا چرا هر راه و سر نخ دیگری را دنبال نکردهاند؟ چون عده دیگری که در دنیاهای دیگر هستند همه اینکارها را کردهاند و نتیجهای نداشته است.
شما فقط داستان یک خانواده را دیدهاید.
هر خانواده مسیر خودش را طی میکند اما عاقبت همه آنها یکسان است.
جما در آنجا وارد دنیاهای مختلف میشود، در زمین فرو میرود و به طبقات پایینتر میافتد.
اولین صحنهای که میبیند همان پسربچه است مربوط به زمانی که هنوز کم سن است و جلوی تلویزیون نشسته است.
پس این دنیای دیگری است که در آن پسر مربوط به آنجا هنوز کوچک است.
در واقع از این بچهها زیاد است.
او از طبقات مختلف عبور کرده و باز هم به خانه خودشان یعنی خانه شماره 9 برمیگردد.
پس نه فقط در جهت افقی و با حرکت روی سطح زمین آنها به جای خود میرسیدند بلکه با حرکت در ارتفاع و رفتن به طبقات پایینی، باز هم به جای اول خود برمیگردند.
ویواریوم یعنی چی؟
ویواریوم یعنی یک محیط زیست کنترل شده شبیه آکواریوم.
عدهای در چنین محیطی گرفتار شدهاند و هدف مشخصی را باید دنبال کنند.
وقتی در نهایت جما هم میمیرد، ماموریت پسربچه که حالا بزرگ شده است تمام میشود.
او جسد جما هم داخل کیسه گذاشته و در همان چاهی که تام کنده بود میاندازد.
سپس روی هر دوی آنها خاک میریزد.
چمنهای روی آن قسمت دوباره ترمیم شده و انگار نه انگار که قبلا آنجا کنده شده است.
حالا جسد این دو نفر هم به آن جسدی که تام در انتهای چاه دید اضافه شد.
جما و تام چه مدت در ویواریوم بودند؟
جما هر روز روی دیوار قد پسربچه را علامت میزد که ببیند هر روز چقدر رشد میکند، با توجه به اعدادی که روی دیوار مینوشت، آخرین عددها نشان میدهند که تقریبا آنها یک سال در ویواریوم بودند.
سپس پسر بعد از مرگ هر دوی آنها، به سراغ همان مشاور املاکی میرود که تام و جما را به این خانه آورده بود.
او پیر شده و مرده است.
جسد او هم داخل پاکت میگذارد و در کشوی بزرگی که انگار اجساد قبلی هم در طبقات دیگرش بایگانی شدهاند قرار میدهد.
سپس خودش به جای او مینشیند و منتظر مشتری بعد میشود.
فیلم اینطور تمام میشود.
مفهوم فیلم چه بود؟
خیلیها نقد فلسفی کردهاند و گفتهاند که منظور این است که زندگی در نبود یک سری المانها به پوچی میرسد، این نکات در بطن فیلم وجود دارند اما آن زبان ناشناخته و موجودات ناشناختهای که به ما نشان داده نشد اما وجود داشتند، به این معناست که این فیلم سوژهای شبیه فیلم شهر تاریک دارد.
یعنی این محیط زیست کنترل شده به صورت مصنوعی و به صورت یک آزمایشگاه ساخته شده است و عدهای هم در آن گرفتار شدهاند.
زبان داخل کتاب و تصاویر تلویزیون، بیگانه بودن آن بچه با دنیای واقعی آدمها و صداهای عجیبش، استحکام بدنش و… همگی نشان میدهند که پای موجودات دیگری در میان است.
و مکان ویواریوم هم معلوم نیست، شاید یک جهان موازی باشد.
سلام لطفا نقد و بررسی فیلم ایرانی هزار سال با تو رو بذارین
سلام، ندیدمش.
سلام فقط میخواستم بگم که شما فیلم و سریال های ایرانی رو هم نقد و بررسیش رو میذارین
خیلی کم، چون معمولا داستان پیچیده ای ندارن. البته الان دیگه خارجی هم فرصت نمیکنم نقد کنم و این مطالب مال قبله.
سلام حالااگه ما یک فیلم یا سریال ایرانی رو دیدیم یکجا از موضوعش رو متوجه نشدیم شما برای ما نقد و بررسی نمیکنین
سلام، نه فعلا که اصلا وقت نمیکنم