ناپدید کردن بندر اسکندریه در جنگ جهانی دوم به دستور چرچیل!

این یکی از جذاب‌ترین و عجیب‌ترین اتفاقات جنگ جهانی دوم است که اولین بار استادم برایم تعریف کرد. ماجرای ناپدید کردن بندر اسکندریه به دستور چرچیل برای اینکه نازی‌ها نتوانند آن را بمباران کنند.

جنگ جهانی دوم با آن همه ویرانی و مرگ پر است از اتفاقات عجیب و داستان‌های خارق العاده اما واقعی.

ماجرایی که امروز میخواهیم به آن بپردازیم هم یکی از این اتفاقات جالب است.

جاسپر مسکلین شعبده بازی بود که قبل از جنگ جهانی دوم در لندن اجرا میکرد.

یکی از نمایش‌های معروف او بلعیدن تعداد زیادی تیغ تیز اصلاح بود.

زمانی که جنگ شروع شد کار و بار او هم کساد شد.

فروش بلیط کمتر و کمتر شد و در نهایت نمایش‌های صحنه کاملا تعطیل شدند.

او تصمیم گرفت تا از مهارت خود در جنگ استفاده کند.

طبیعتا انجام کارهای عجیب مثل خوردن تیغ هیچ سودی در جنگ نداشت به همین خاطر تصمیم گرفت از مهارت خود در استتار برای جنگ استفاده کند.

او پیشنهاد خود را به ارتش ارائه داد اما اصلا جدی گرفته نشد.

استفاده از شعبده قبلا در جنگ مورد استفاده و آزمایش قرار نگرفته بود و برای ارتش یک امر گنگ و غیرمترقبه به نظر می‌آمد.

ماسکلین در سال 1941 به قاهره مصر وارد شد، و در پی یافتن راهی برای اجرای استعدادهایش بود.

با این حال، او دوباره رد شد.

سربازان و فرماندهان بر این باور بودند که ایده‌های او بهتر است برای سرگرم کردن سربازان مورد استفاده قرار بگیرد تا اینکه با دشمن واقعی روبرو شود.

ناپدید کردن بندر اسکندریه

بمب افکن‌های آلمان نازی قرار بود به یک مکان مهم که سلاح‌های سنگین و مهمات انگلستان در آنجا قرار داشت حمله کنند.

انگلستان زودتر از این حمله باخبر شد اما فرصت کافی برای انتقال آن همه تجهیزات سنگین را نداشت.

چرچیل به سراغ ماسکلین رفت.

دستور ساده بود: بندر اسکندریه را ناپدید کنید!

این فرصت بزرگی برای ماسکلین بود، همان چیزی که مدت‌ها منتظرش بود اما میدانست که آقای چرچیل درک درستی از شعبده ندارد.

او برایش توضیح داد که هیچ کسی نمیتواند چیزی را واقعا غیب کند. اینها حقه و ترفند هستند و به همین سادگی که به زبان آورده میشوند نیستند!

برای چرچیل اصول کار مهم نبود، فقط میخواست آلمان‌ها نتوانند آنجا را بمباران کنند.

به همین خاطر به ماسکلین فرصت اندکی داد تا این کار را هرطور که شده انجام بدهد و هر آنچه نیاز داشت در اختیارش قرار دادند.

ایده ماسکلین این بود که بندر اصلی را کاملا خاموش و بی‌تحرک کنند، در عوض یک بندر ساختگی با مختصات کمی دورتر از بندر اصلی ایجاد کنند.

بندر ساختگی با کمک آینه‌ها، نورپردازی و سایه‌ها، ماکت‌های مصنوعی، سایه روشن و سایر ترفندها ایجاد شد.

این یک ایلوژن یا توهم بود که جواب داد و بمب افکن‌های آلمانی از روی این بندر ساختگی عبور کرده و هرچه بمب به همراه داشتند روی آن رها کردند.

در نتیجه بندر اصلی محفوظ ماند.

بررسی بیشتر درباره موفقیت ناپدید کردن بندر اسکندریه

حقیقتی که به موفقیت این ایده در آن زمان کمک کرد این بود که بمب افکن‌ها در آن زمان می‌بایست در فاصله بسیار بالایی نسبت به زمین پرواز میکردند تا از ضدهوایی‌ها در امان باشند. از طرفی هنوز از نظر الکترونیکی آنقدر پیشرفت نکرده بودند که بتوانند بدون خطا هر مکانی را شناسایی کنند و تقریبا با دید خود خلبان که چندان دقیق نبود عملیات بمباران انجام میشد.

نیروی هوایی در جنگ جهانی دوم برخلاف امروزه بسیار آسیب پذیر بود و از هر 4 خلبان یک نفر شانس زنده ماندن داشت.

هواپیماها یا مجبور بودند نزدیک زمین پرواز کنند تا شلیک‌های دقیق‌تری داشته باشند که در این صورت مورد حمله ضدهوایی‌ها قرار میگرفتند یا اینکه مجبور بودند در ارتفاعات بالا پرواز کنند که علاوه بر نقص فنی بسیار، نمیتوانستند دید دقیقی روی اهداف زمینی داشته باشند.

مطالب مشابه از ذهن آموز:
دیدگاهی بگذارید