تاریخچه کشفیات مسمر

مسمر در سال 1734 متولد شد و در سال 1766 درجه ی دکترای خود را در پزشکی از دانشکده ی پزشکی وین و با نگرش تز یا رساله ای با عنوان تأثیر ستارگان (بر زندگی انسانها)، دریافت کرد.
او در این رساله سعی کرده بود تا پیدایش بیماری ها در انسانها را با قدرت جاذبه و انتشار امواجی از محیط اطراف کره ی زمین مرتبط سازد. اگر وضعیت ماه در قسمت های مختلف آسمان می تواند چنین آثار و حرکاتی را در آبهای اقیانوس ها در زمین به وجود آورد، چرا این قدرت های عظیم نمی توانند اثر مشخصی را بر روی زندگی موجودات زنده _ به ویژه انسانها _ داشته باشند؟
مسمر، با ابعاد وجودی و شخصیتی متعدد و متفاوت
مسمر انسانی بسیار برجسته و دارای قدرت تصور و تجسم زیادی بود. در واقع علایق و دلبستگی های وی بسیار گوناگون بودند. او در حالی که خود موسیقی دان برجسته ای بود، با برخی از آهنگ سازان بسیار بزرگ مانند موزارت گلوک و هایدن دوست بود. در آن دوران، وین نه تنها مرکز انواعی از هنرها بود، بلکه در علم و دانش بشری هم به سطح بسیار رفیعی رسیده بود. در این بستر علمی و هنری، مسمر یک پزشک، یک هنرمند و هم یک دانشمند بود و به علت دانش زیادی که داشت، به عضویت آکادمی علوم باواریا رسیده بود.
اواسط قرن هجدهم، در جوامع اروپایی آغاز پیدایش و گسترش شورشها و ناآرامی های متعددی بود که با قصد پیشرفتهای اجتماعی سیاسی بیشتری شکل می گرفتند. در دو قرن پیش از آن در رنه سانس بسیاری از موانع و سنت های دست و پاگیر به کنار رفته و شکوفایی شگرف هنری به ویژه در ایتالیا بسیار پرفروغ بود. انقلابها و پیشرفتهای سریع که در آغاز در طیف وسیعی از هنرها مانند موسیقی، نقاشی، مجسمه سازی و … پدید آمده بودند، کم کم به حوزه ی علوم طبیعی و تجربی هم بسط و گسترش پیدا کرد. با ظهور دانشمندانی مانند نیوتن، گالیله، کپرنیک، کپلر و دیگران پیشرفتهای زیادی در علوم و دانشها ظاهر شدند و قوانین حاکم بر آنها کشف گردیدند. قوه جاذبه، عکس العمل ها و ترکیبات شیمیایی، الکتریسته و مغناطیس به عنوان نیروهای پرقدرتی در طبیعت کشف شدند. انرژی های متنوعی پیدا و به سرعت مهار شدند و در خدمت افزایش سطح زندگی مردم قرار گرفتند. دنیای غرب در آستانه ی انقلاب صنعتی قرار گرفته بود.
ما از انقلاب صحبت کردیم، قدرت های انفجاری اجتماعی در حال بسط و انتشار بودند و به زودی از اروپا و آمریکا به کشورهای دیگر نفوذ پیدا کردند. به علت فریادها و غریو اعتراض ملت ها، حکومتهای سلطنتی یکی پس از دیگری به لرزه درمی آمدند و فرو می ریختند. بسیاری از مردم عادی و ساکت روزهای پیش، در طلب حق آزادی، برابری و برادری به خیابانها سرازیر می شدند.
در چنین دنیایی بود که مسمر در جستجوی فراگیری علوم مرتبط با مغناطیس که در هاله ای از رمز و راز قرار داشت، در نزد یک منجم یا ستاره شناس دستگاه سلطنتی وین، با خواص یا اسرار مغناطیس آشنایی پیدا کرد. استاد او، یک کشیش با نام ماکسمیلیان هل بود. در آن زمان اگر فردی یک قطعه آهنربا را در برابر چشمان فردی می گرفت، این امکان وجود داشت که وی پس از مدتی به یک حالت بهت و خواب آلودگی فرو رود، و از او در این شرایط روحی یا ذهنی رفتارها و کردارهایی دیده می شد که معلوم می شد او در شرایط روانی یا دنیای دیگری قرار گرفته است. در این حال و احوال، وی شدیدا” نسبت به تلقینات شفابخش که به او ارائه می شدند، آمادگی و پذیرش نشان می داد. اگر دردی در عضوی وجود داشت، از بین می رفت و تحت تأثیر آنچه که افسون مغناطیسی تلقی و تصور می شد، بسیاری از ناراحتی های دیگر هم زایل می شدند.
باری، در این اوضاع و احوال، به زودی مسمر به کشف بسیار عظیم و معماگونه ای دست یافت. یک کشیش دیگر با نام گاسنر وجود داشت که به انجام نوعی از شفابخشی به نام «مانیاتیسم» مشغول بود. ولی او بدون اینکه از مغناطیس استفاده کند، تنها با حرکات دست به کارهای درمانی می پرداخت. مسمر با دقت در رفتارهای پدر گاسنر، به این نتیجه گیری رسید که لابد او هم می تواند به تکرار کامل این عملیات یا تشریفات و قرار دادن دستش در نزدیکی بدن بیماران _ حتی بدون استفاده از مغناطیس _ به همان نتایج شفابخشی یا درمانی سریع برسد.
این پدیده ها چه تفسیرهایی می توانند داشته باشند؟
تا آن زمان این موضوع به اثبات رسیده بود که یک مغناطیس در اطراف خودش یک حوزه یا میدانی را به وجود می آورد که اگر فلزاتی (از خانواده آهن) در مجاورت آن قرار بگیرند، تحت تأثیر آن واقع می شوند. همین طور بر اساس مشاهدات قبلی و رایج، این باور به وجود آمده بود که اگر مغناطیس پر قدرتی در نزدیکی بدن یک انسان قرار داده شود، بر روی کالبد او تأثیر می گذارد و در این شرایط و بر اساس این مکانیسم است که درد و سایر علایم و نشانه های بیماری از تن او خارج می شوند. از سوی دیگر و براساس کارهای پدر گاسنر، یک انرژی شبیه به انرژی مغناطیس بایستی در بدن، دستها و حتی بافتهای اندامهای افراد درمانگر وجود داشته باشند، بنابراین در یک نتیجه گیری بزرگ که بر شواهد عینی متکی بودند، این نیروی شفاگر نبایستی تنها در مغناطیس باشد و لابد در دستان شفابخش درمانگران هم وجود دارد. در این زمان بود که اصطلاح «مغناطیس حیوانی» توسط او ابداع و به سرعت رایج شد.
این نیرو، یک انرژی پرقدرت جهانی و کیهانی بود که همین طور می توانست در بدن افراد درمانگر هم وجود داشته باشد و به باور او لابد بر این اساس است که تکنیک قدیمی «نهادن دست درمانگر بر روی دست یا بدن افراد بیمار یا دردمند»، هم اکنون هم تأثیر می گذارد.
چقدر این موضع عادی و طبیعی است که پزشکی دانشمند، متفکر، جستجوگر و پژوهنده مانند مسمر با آن افکار درخشان در نهایت به چنین نتیجه گیری عجیبی برسد؟ این یکی از موارد بسیار متعددی در علوم است که در آنها بر اساس مشاهدات معدود و به خوبی تجزیه و تفسیر نشده، یک نظریه یا تئوری جدید و بزرگ ابداع و عرضه می شود که بر اساس شواهد و دلایل روشن و قابل مشاهده محدودی شکل گرفته است. به این ترتیب بود که مسمر اقدامات درمانی خویش را بر اساس آنها بنیان نهاد و چند سال بعد بود که دانشمندان و متفکرانی که از مسمر دقیق تر و سخت گیرتر بودند، با مشاهدات کنترل شده به بطلان آن پی بردند.
مسمر آخرین نفری نبوده که به طرفداری از وجود سیاله ای در فضا پرداخته باشد و نوعی از این سیالات را با نام انرژی مغناطیسی علت پیدایش نتایج درمانی خویش معرفی کند. حتی 150 سال پس از او، یک پسیکانالیست صاحب نام و خوش فکر به نام ویلهلم رایش در سال 1945 نظریه ای را مطرح ساخت که بر اساس آن، تصور می شد با قرار دادن فرد بیمار در جعبه ای که انرژی حیاتی یا ائورگون در آن متراکم می شد، موجبات نتایج درمانی از جمله تقویت توان جنسی او فراهم می آید! زمانی که او در مقابل قوانین ایالات متحده آمریکا مقاومت کرد و از کارهای خود دست برنداشت، به زندان افتاد و در زندان هم مرد.
عقاید و نظریات طرفداران انرژی پس از مسمر و رایش پایان نگرفته و حتی در سال 1973 کریپ نر و روبن روش نوعی تصویربرداری را ارائه دادند که بر اساس آن با کرلیان فتوگرافی معلوم می شود در اطراف بافتهای گیاهی و جانوری نوعی هاله تشکیل می شود.
منبع: کتاب روش های هیپنوتیزم درمانی – ترجمه: دکتر رضا جمالیان