جهان عجیب ما
در 1970 در پاریس کتابی چاپ شد به نام بامداد عجایب نوشته لوئیز پاولز و ژاک برگیر. کتابی بود عجیب و مؤلفین در صفحه اول نوشته بودند:«می توانید از هر فصلی که بخواهید آغاز کنید و در هر جهتی که می خواهید کتاب را بخوانید. این مثل یک ابزار چند کاره است. مثل ناخن گیری که به چاقو، دربازکن، سوهان، و غیره مجهز شده…»
کتاب در کمال تعجب همگان پرفروش از آب درآمد و مکرر چاپ شد. منتقدان از موفقیت آن در شگفت آمدند.
کتاب ملغمه ای بود از کیمیاگری، تله پاتی، پیشگویی،اهرام مصر، طالع بینی، زندگی هیتلر، علوم غریبه، بشقاب های پرنده، و صدها مقوله ی دیگر. اما در همه اینها یک وجه مشترک به چشم می خورد: جهان بسیار عجیب تر از آنست که علم می پندارد.
این پیامی بود که عده زیادی را در فرانسه بخود جلب کرد. بخصوص جوانها را که بیشتر مجذوب وقایع شگفت انگیزی شده بودند که در جهان رخ می دهد.
بعد از آن کتابهایی درباره ستاره شناسی، موجودات فضایی… پیاپی منتشر شد بدون آنکه از علاقه خوانندگان به این مطالب کاسته شود، موج این کتابها به کشورهای دیگر از جمله آلمان، انگلستان و امریکا سرایت پیدا کرد.
در 1978 کتابی آلمانی به نام خاطراتی از آینده نام نویسنده اش را بر سر زبانها انداخت: اریش فون دانیکن.
کتاب با نام ارابه ی خدایان به انگلیسی منتشر شد و لقب پرفروش ترین کتاب اروپا را بخود اختصاص داد. فرضیه ی دانیکن این بود که هزاران سال قبل موجوداتی فضایی به زمین آمده اند و آثار و علایم آنها در فرهنگهای باستانی بجا مانده است.
فیلم استانلی کوبریک 2001 ، ادیسه فضایی بر همین نظریه استوار بود. این فیلم یکی از آثار کلاسیک تاریخ سینما شد و تماشاگران زیادی بارها و بارها به تماشای آن رفتند.
عجیب است که موج جدیدی از توجه و علاقه مردم به مقولات شگفت انگیز در پایان هر قرن ظرف 400 سال گذشته دیده شده است. آیا این واقعه تصادف محض است یا از قانونی پنهان پیروی می کند؟ پاسخ به آن غیرممکن است، اما ما می دانیم که اکنون یک موج دیگر به راه افتاده که یکی از بارزترین و امیدوارترین جنبه های آن علاقه محافل علمی به اینگونه مقولات است.
در سراسر دنیا، دانشگاهها و مؤسسات تحقیقاتی، آزمایشگاه های فراروانشناسی برای مطالعه ی ادراک فراحسی، نهان بینی، جنبش فراروانی و پدیده های دیگر روانی تشکیل داده اند.
یکی از اولین و معروفترین این موسسات توسط زیست شناس معروف دکتر جی. بی. راین در دانشگاه دوک، کاردینای شمالی تشکیل شد. راین علاقه داشت بر روی ادعای تاس بازها که می گویند با نیروی اراده می توانند عدد مورد نظرشان را تعیین کنند آزمایش کند.
حدود هشت سال او 18 برنامه ی تحقیقاتی طولانی و مفصل بر این نظریه انجام داد. نتایج با زبان ریاضیات تجزیه و تحلیل شد. با کمال تعجب نتایج به دست آمده تأثیر فکر بر روی تاس را نشان داد.
کسانیکه در این آزمایش شرکت می کردند در ابتدای امر نتایجی بسیار عالی به دست آوردند، اما بتدریج میزان موفقیت آنها کمتر شد و نشان می داد در ابتدا که علاقمندترند نیروی فکر آنها بهتر اثر می کند تا بعدها که دچار خستگی و بی علاقگی می شوند.
پروفسور تن چاف چنین آزمایش هایی را در دانشگاه او ترخت انجام داد و به نتایج مشابهی رسید. بعدها پروفسور تن چاف به شخصی بنام جرالد کروست برخورد کرد که از نیروی روحی نیرومند برخوردار بود.
کروست در 1909 متولد شد. او کودکی بیمار بود و بیشتر کودکی خود را در پرورشگاه گذرانید اما از همان دوران از وقایعی که در مکانهای دیگر اتفاق می افتاد آگاه بود.
یک روز وقتی معلمش از مرخصی بازگشت به او گفت آن روز در شهری دیگر با دختری که گل سرخ بر روی لباسش زده بسر برده و بزودی با او ازدواج خواهدکرد. معلم تعجب کرد. او آن روز را برای دیدن نامزدش مرخصی گرفته بود.
وقتی 25 ساله شد. روزی به خانه یکی از دوستانش رفت و عصایی را که روی میز بود برداشت و بلافاصله تصویر تصادفی به ذهنش رسید. جسدی روی پیاده رو میان چمن ها افتاده بود. کروست بدقت حادثه ای را که اتفاق افتاده بود شرح داد.
صاحب عصا شگفت زده شد کروست سعی کرد این قریحه را در خود پرورش دهد و موفق شد. بعدها او بدرستی حمله آلمان به هلند و تصرف جزایر هندغربی توسط ژاپن را پیشگویی کرد.
در سالهای اخیر کروست به عنوان روان سنج شهرت بین المللی پیدا کرد. روان سنج شخصی است که با نگاه داشتن اشیاء در دست می تواند گذشته هر چیز و هرکس را که با آن شیئی پیوند دارد، شرح دهد.
پلیس هلند از این قدرت او سود برده است. در 1949 او مورد جنجال برانگیز یک جنایت را به دقت معلوم کرد.
پلیس چند مظنون را در ارتباط با اتهامی دستگیر کرده بود اما به هیچ وجه نمی توانست هیچیک از آنها را قاطعانه محکوم کند دو شیئی بسته بندی شده را به کروست دادند. او بدون باز کردن بسته ها گفت اولی یک جعبه ی توتون است.
خانه ای که این جعبه از آنجا آمده بود مشخص کرد و گفت دو برادر میانسال در آنجا زندگی می کنند. او خصوصیات ظاهری آن دو را شرح داد و گفت مجرم اصلی آنها هستند. در بسته دوم یک ساک بود. کروست بلافاصله شرح داد که درون آن پتویی است. این دو برادر دختر عقب مانده ای را ربوده و به انباری برده اند و بعد از ارتکاب جرم او را درون پتویی پیچیده، بعد بین آن دو بحث درگرفته او را زنده به گور کنند یا در رودخانه غرق نمایند بعد دختر را در انبار زندانی می کنند و می روند. دختر از آنجا می گریزد.
پلیس آن دو نفر را وادار به اعتراف کرد. کروست دقیقا” پیشگویی کرد یکی از آن دو نفر ظرف یکی دو هفته دست به خودکشی خواهد زد. او همچنین گفت آن دو برادر جنایات دیگری نیز مرتکب شده اند از جمله در زمان جنگ به دختری یهودی که از ترس نازی ها به آنها پناه آورده بود، حمله کردند. او حتی می توانست محل این واقعه را نیز مشخص کند.
منبع: کتاب سفر به ناشناخته ها، نیروهای اسرار آمیز بشر – تالیف: کالین ویلسون