اینکاها کیانند؟
در زمان کشف امریکا به وسیله ی کریستف کلمب، اینکاها تمدنی چهارصد ساله داشتند. سرزمین اینکا جایی است که امروز کشورهای بولیوی، پرو، اکوادور و قسمتی از آرژانتین و شیلی قرار گرفته اند.
در مرکز امپراتوری اینکاها پایتخت آن به نام کوزکو (شهر مقدس خورشید) جای داشت که از نظر آنها مرکز همه ی جهان بود.
به همین جهت کاروان های حامل غلات، طلا، نقره، جامه های ظریف و برگ های سبز و تازه ی کاکائو بدانجا سرازیر می شدند.
اینکاها بسیار سخت گیر بودند و فقط می خواستند حکمرانی کنند. البته به مردم مغلوب اجازه می دادند که از رسوم آنان پیروی کنند.
در جامعهی اینکا خانواده محور حکمرانی بود. هر گروه مرکب از ده خانوار و دارای یک رهبر بود.
رهبر در برابر یک سرکرده که پنجاه خانوار زیردستش بودند، می باید گزارش کار خود را می داد. به همین ترتیب سلسله مراتب امتداد می یافت تا به اینکا که حاکم همه ی امپراتوری بود، می رسید.
در امپراتوری اینکا همه، بجز نوجوانان و پیران، باید کار می کردند. به هر خانواده ای زمینی داده بودند که در آن کشت کند.
مردم جامه هایشان را خود می بافتند، کفشهایشان را خود درست می کردند و بشقاب و کوزه و اشیاء تزیینی طلا و نقره شان را هم خود می ساختند.
مردم از آزادی شخصی برخوردار نبودند. همه ی تصمیم ها با اینکا بود. او بود که دستور می داد چه لباسی بپوشند، چه غذایی بخورند و چه کاری انجام دهند. از بیمار، مستمند و پیر مواظبت می شد.
اینکاها کشاورزان تحسین برانگیزی بودند و فراورده های عالی برداشت می کردند؛ بعلاوه آباره های بزرگی نیز برای هدایت آب از کوهستان به مزرعه های خود احداث کرده بودند.
بسیاری از ساختمان های اینکا هنوز از بین نرفته است.
آنها پل های عجیبی می ساختند، به این ترتیب که با درهم بافتن پیچکها و شاخه های بید به صورت طنابی کلفت، کار پل سازی را انجام می دادند.
همچنین در بافندگی و سفالکاری بسیار مهارت داشتند و از پنبه، جامه هایی چنان ظریف می بافتند که اسپانیایی ها می پنداشتند از ابریشم است.
از پشم نیز پارچه های ظریفی فراهم می آوردند.
پس از قرن ها پیشرفت، امپراتوری اینکا میان دو برادر ناتنی تقسیم شد که به جان یکدیگر افتادند. آنگاه چون اسپانیایی ها آمدند، دیدند که راه پیروزی برایشان هموار است و براحتی آن امپراتوری شگرف را برانداختند.