کتاب 100 باور محدود کننده اثر دارن هاردی

در این قسمت دارن هاردی 100 باور محدود کننده را به شما معرفی میکند. این موارد از کتاب 100 باور محدود کننده اثر دارن هاردی انتخاب شدهاند.
- خیلی دیر شده است. هیچوقت برای شروع دیر نیست.
- نمیدانم از کجا شروع کنم. دانستنِ قدم اول کافیست. قدمهای بعدی خود از راه میرسند.
- نمیتوانم انجامش دهم. من میتوانم انجامش دهم و این کار را خواهم کرد.
- الان فرصت مناسب برای انجامش نیست. اکنون بهترین زمان برای شروع است.
- من آنقدر کار دارم که وقت نمیکنم انجامش بدهم. همیشه برای هر کاری فرصت هست.
- قبلا هیچوقت این کار را نکردهام. هیچ کسی در این حرفه استاد به دنیا نیامده است.
- من هیچوقت نمیتوانم کاری را تمام کنم. هر بار کافیست قدمی بردارم.
- هیچ وقت نتوانستهام زمانم را مدیریت کنم. من به راحتی میتوانم زمانم را مدیریت کنم و این مهارت را یاد میگیرم.
- من به اندازه کافی اعتماد به نفس ندارم. اعتماد به نفس کاملا اکتسابی است و من میتوانم آن را در خودم پرورش دهم.
- اگر مردم من را ملاقات کنند از من خوششان نخواهد آمد. همه من را دوست دارند و با من به راحتی کنار میآیند.
- من نمیتوانم بدون تایید و تشویق دیگران کار درست را انجام بدهم. کار درست هر چه باشد انجامش میدهم و به تایید دیگران نیاز ندارم.
- من هرگز نمیتوانم خوشحال باشم تا … تغییر نکند. کافیست من تغییر کنم و مسئولیت را به عهده بگیرم. در اینصورت … هم تغییر میکند.
- بهتر است دست به کاری نزنم تا شکست بخورم. دو حالت بیشتر ندارد؛ یا موفق خواهم شد یا درس بزرگی میگیرم.
- من لیاقت شاد بودن را ندارم چون آدم خوبی نیستم. من آدم خوبی هستم و دیگران مرا دوست دارند و لایق شادی هستم.
- آشپزی یا دستخط یا صدا یا … من خیلی بد است. برای موفق شدن لازم نیست در هر خرده کار و مهارتی خبره باشم.
قسمت دوم: - من یک زن هستم و زنها ضعیف هستند. زنان موفق زیادی را سراغ دارم که به موفقیتهای چشم گیری دست یافتهاند.
- من آدم بدشانسی هستم. من آدم خوششانسی هستم و هر روز فرصتهای خوبی وارد زندگی ام میشوند که میتوانم آنها را ببینم.
- زندگی سخت است. زندگی بسیار خوب و خوشایند است.
- پول ریشه همه فسادهای دنیاست. پول میتواند زندگی را برای من و خانوادهام خوشایندتر کند.
- خانواده من هیچگاه ثروتمند نبودهاند. من میتوانم خود و خانوادهام را به ثروت برسانم.
- افراد ثروتمند، ثروتمندتر میشوند و افراد فقیر فقیرتر، این یک قانون است. اکثر افراد ثروتمند از قبل ثروتمند نبودهاند و گذشته من تعیین کننده آینده من نیست.
- من رابطه خوبی با پول ندارم. ثروت همواره به سمت من میآید و من عاشق آن هستم.
- از بین خوشحالی و پولدار بودن، تنها میتوان یکی را انتخاب کرد. میتوان هم پولدار بود هم خوشحال.
- این خودخواهی است که من بخواهم ثروتمند باشم درحالی که افراد فقیر بسیاری وجود دارند. با ثروتمند شدن بهتر از قبل میتوانم به دیگران کمک کنم.
- من به اندازه کافی باهوش نیستم. من هوش کافی برای انجام هرکاری را دارم.
- من قدرت اراده کافی ندارم. قدرت اراده اکتسابی است و من در این مورد بسیار قدرتمند هستم.
- از من به اندازه کافی حمایت نمیشود. حمایتهای زیادی از من میشود و خواهد شد.
- من رابطههای لازم را ندارم. من دوستان و آشنایان خوبی دارم و روز به روز بر روابطم اضافه میکنم.
- من میترسم. ترس تنها زاییده ذهن خودم است و وجود خارجی ندارد.
- فقط من نیستم و رقیب دارم. میتوانم در بین همه استثنا باشم.
- من نمیدانم چه میخواهم. من کاملا میدانم که چه میخواهم و هدف واضحی دارم که با هر قدمی که برمیدارم خواستههایم شفافتر میشوند.
قسمت سوم از کتاب 100 باور محدود کننده:
- تنها راه موفقیت داشتن مدرک دانشگاهی است که ندارم. افراد موفق زیادی هستند که حتی بدون مدرک یا سواد کافی به موفقیتهای بزرگی رسیده اند.
- من قدرت درخواست از دیگران را ندارم و سریعا طرد میشوم. دیگران مرا قبول خواهند کرد و با من و درخواستهایم مشکلی ندارند.
- من نمیتوانم چون بچه دارم، والدینم مریض هستند، در روستا زندگی میکنم… زندگی من توسط تصمیمات درونیام تعیین میشود نه شرایط بیرونی.
- من قبلا بارها تلاش کردهام و شکست خوردهام. با هر تلاش احتمال موفقیت من بیشتر میشود. شکست بخشی از موفقیت است.
- من احمق به نظر می آیم. من استعداد و ذکاوت و توانایی انجام هرکاری را دارم.
- من روی هیچ چیزی پیوسته نیستم و سریع دست میکشم. هربار با قدمهای کوچک و پیوسته جلو میروم و میتوانم هرکاری را به انتها برسانم.
- من خیلی جوان هستم. من میخواهم و میتوانم در جوانی به رویاهایم برسم.
- من خیلی پیر هستم. همیشه برای انجام هرکاری فرصت است. انجام دادن همیشه بهتر از حسرت خوردن است.
- تلاش کردن هیچ ارزشی ندارد. تلاش همیشه نتیجه میدهد.
- من به اندازه کافی اطلاعات ندارم. اطلاعات لازم را در هر مرحلهای به دست خواهم آورد.
- هیچ کسی چیزی را که من ارائه میکنم نمیخواهد. همواره برای بهتر شدن محصولات و خدماتم تلاش میکنم و مردم بازخوردهای سازنده ای به من میدهند.
- اگر موفق هم شوم نمی توانم موفقیت را حفظ کنم. من توانایی کافی برای هر موقعیتی را در زندگی دارم.
- ایده من عجیب غریب است و جواب نمیدهد. ایدهها هرچه متفاوتتر باشند، به موفقیت نزدیکتر هستند. کافیست اشتیاق لازم برای انجامشان داشته باشم.
- دیگران بهتر از من میتوانند این کار را انجام بدهند. من چیزی از دیگران کم ندارم و میتوانم کارم را به بهترین نحو انجام دهم.
قسمت چهارم:
- شخص دیگری هم این ایده من را داشته است. ایده های خوب همواره نتیجه میدهند مهم اقدام کردن و عملی کردن آنهاست.
- من خلاقیت کافی را ندارم. من به اندازه کافی خلاقیت دارم و همواره ایدههای بهتر به ذهنم میرسد.
- من ارزشش را ندارم. من لایق بهترینها هستم.
- من آدم کاملی نیستم، چرا دیگران باید مرا قبول داشته باشند. هیچ آدم کاملی وجود ندارد و خودم را قبول دارم، دیگران هم همینطور.
- مردم من را قضاوت خواهند کرد. حرفهای منفی دیگران برای من ارزشی ندارد و من کار درست را انجام میدهم.
- خدا نمیخواهد من ثروتمند یا خوشحال شوم. خداوند همواره بهترینها را برای من میخواهد و برنامههای بزرگی برای زندگیام دارد.
- نمیتوانم گذشتهام را فراموش کنم. گذشته فقط برایم درسهایی دارد، گذشته آیندهام را تعریف نمیکند.
- هیچگاه خودم را برای کارهایی که کردهام نمیبخشم. من اکنون آدم دیگری هستم و خودم را از همه اشتباهاتی که مرتکب شدهام میبخشم و دیگر به آنها فکر نمیکنم.
- دیگران بسیار ساده انجامش میدهند، اما برای من بسیار سخت است. اگر دیگران میتوانند پس من هم میتوانم.
- من لیاقت یک رابطه خوب را با آدمی خوب ندارم. من ارزش این را دارم که با فرد خوبی ارتباط داشته باشم.
- اگر آدم موفقی شوم دیگران مرا دوست نخواهند داشت. من همه را دوست دارم و دیگران هم مرا در هر حالتی دوست خواهند داشت.
- من آدم زشتی هستم. من آدم سالم ، خوشحال و زیبایی هستم.
- هیچ چیز درستی سر راه من قرار نگرفته و نخواهد گرفت. بهترین فرصتها و امتیازها همواره به سمت من می آیند.
- وضعیت اقتصاد بسیار بد است و نمیتوان کاری انجام داد. فرصتهای خوب حتی در بدترین اقتصادها وجود دارند و من میتوانم آنها را ببینم.
قسمت پنجم از کتاب 100 باور محدود کننده:
- ثروتمند بودن، ظلم به دیگران است. ثروتمند بودن یعنی راه انداختن زندگی خود و کمک به دیگران.
- من از پول و ثروت جدا هستم. من رابطه خوبی با پول دارم و ثروت به سمتم میآید.
- من بیشتر از آن چیزی که دارم نمیتوانم بدست آورم. من رویاپردازی میکنم و توانایی رسیدن به رویاهای بزرگ را به صورت گام به گام دارم.
- نمیتوانم پول را پس انداز کنم. من همیشه به اندازه کافی خرج میکنم و مابقی را پس انداز میکنم.
- هر روز موفقیت و خوشحالی از من دورتر میشود. من آهنربای موفقیت و شادی و خوشحالی هستم.
- به این سادگی که فکر میکنم نیست. تمام کارها چالش خود را دارند و من از پس هر چالشی برمیآیم.
- دیگران خیلی از من جلوترند. همه از یک جایی شروع کردهاند.
- هیچ وقت نتوانستهام درست برنامه ریزی کنم. برنامهریزی برای من جواب نمیدهد. هرکاری را با برنامه جلو میبرم. هیچ برنامهای کامل و بی نقص نیست.
- شرایط در حال بد شدن است. اوضاع روز به روز بهتر میشود.
- شکست خوردهام و انگیزه کافی برای ادامه ندارم. شکست مقدمه پیروزی است. بدون شکست موفقیتی در کار نیست.
- از اشتباه کردن میترسم و میدانم که اشتباه های زیادی خواهم کرد. در هر اشتباهی درسی نهفته است. اشتباه کردن بهتر از هیچ کاری نکردن است.
- نظرات دیگران از نظر خودم مهمتر است. دیدگاه خودم بر همه ارجحیت دارد.
- رسیدن به آنچه میخواهم بسیار دور است. همانی خواهم شد که میخواهم. شاید فعلا نه اما حتما خواهم رسید.
- من فرصتها را از دست میدهم. همیشه فرصتهای بیشتری وجود خواهد داشت و با همه توانم از آنها استفاده خواهم کرد.
- آدمهای پولدار خسیس هستند. آدمهای فقیر چیزی برای خساست ندارند، بهترین خیّران ثروتمندان هستند.
- اگر آدم پول زیادی داشته باشد چشم میخورد. آدمهای ثروتمند سالمتر از افراد فقیر زندگی میکنند.
قسمت ششم:
- برای پول درآوردن باید بسیار سختی کشید غیر از این اشتباه است. پول درآوردن ساده است و از راه درست میتوان ثروتمند شد.
- دنیا یک جای کثیف و نادرست است. این دنیا پر از خوبی و مهربانی است.
- برای موفق شدن باید آدم دیگری غیر از خودم باشم. من با روش و شخصیت خودم موفق خواهم شد.
- دیگران به من خیانت میکنند و همه تقلب میکنند. دیگران از من حمایت میکنند، موفقیت یک کار فردی نیست.
- من از اول ابتدایی در درس خواندن ضعیف بودم. من هر تحصیلاتی لازم باشد به خوبی یاد گرفته و در رشته خودم متخصص خواهم شد.
- تنها راه برای به جایی رسیدن در زندگی تقلب و دزدی و پارتی بازی است. فرصتهای درست و مناسب بیشماری برای موفقیت وجود دارد.
- والدین من در زندگی کمک چندانی به من نکردهاند. والدین هرکاری که میدانسته و از دستشان برمیآمده برایم انجام دادهاند.
- در کشوری که من زندگی میکنم هیچ فرصتی برای موفقیت یا ثروت نیست. در کشور من فرصتهای زیادی نهفته است.
- در این روزگار نمیتوان به کسی اعتماد کرد. افراد قابل اعتماد و دلسوز را میتوان در هرجایی پیدا کرد.
- تقدیر و سرنوشت من این است و هرکاری انجام دهم بی تاثیر است. خداوند به من خرد و توانایی داده و سرنوشت زندگی من در دستان خودم است.
- من به هرچیزی فکر میکنم اشتباه از کار در میآید. فکر کردن و امتحان کردن بهتر از کاری نکردن است.
- افراد و شرایط زیادی هستند که مرا ناراحت میکنند. تمام احساسات و رفتار من نتیجه افکار خودم هستند نه شرایط و موقعیت ها و افراد.
- مردم می گویند که من به هیچ دردی نمیخورم. مردم از دید خودشان به من نگاه میکنند و من بهتر از همه خودم و توانایی هایم را میشناسم.
- دیگران برایم ارزشی قائل نیستند. من برای خودم و دیگران ارزش قائل هستم آنها هم همینطور.
قسمت هفتم از کتاب 100 باور محدود کننده دارن هاردی:
- من به دیگران بیشتر از خودم ایمان دارم. من چیزی از دیگران کم ندارم.
- من به هیچ چیزی علاقه ندارم. شاید هنوز علاقهام را پیدا نکردهام. باید به گشتن ادامه بدهم.
- تعادل بین کار و زندگی یک افسانه است. من کار میکنم که زندگی کنم و راحت میتوانم هم از زندگی و هم از کارم لذت ببرم.
- اگر درگیر پول درآوردن شوم هیچوقت به آرامش نمیرسم. من در آرامش کامل زندگی میکنم و پول درآوردن سخت نیست.
- خیلیها تلاش کرده اند ولی موفق نبودهاند. موفقیت یا شکست دیگران برایم مهم نیست و میتوانم در کاری که به آن علاقمندم موفق شوم.
- در راه ثروتمند شدن و موفقیت حتما خیانت است. از راه درست و بدون دست درازی کردن به دیگران میتوانم موفق و ثروتمند شوم.
- موفقیت در هر زمینهای محدود به دوره خاص خودش است و نمیتوان انتظار موفقیت داشت. در هرسال و زمانی فرصت های خوبی وجود دارد.
- تنها فقیران هستند که راستگو و درستکار هستند. هر آدمی میتواند سخاوتمند و درستکار باشد و این ربطی به ثروت ندارد.
- زندگی هر آنچه را بخواهد رقم میزند. من کنترل زندگیام را با افکارم در دست دارم نه آن کنترل من را.
- فرصتها و موفقیتها و ثروت محدود هستند و به همه نمیرسند. برای همه موفقیت و ثروت وجود دارد.
- همیشه منطق و شرایط برنده است، وقتی همه میگویند نمیتوانم پس نمیتوانم. بسیاری از موفقیتها در ابتدا غیرمنطقی به نظر می رسیدهند.
منبع: کتاب 100 باور محدود کننده دارن هاردی
جالبه.
به نظرم همه بایدی این رو یاد.بگیرن ..
چون حفظ کردن این هام فایده نداره.
تلقین و افکار مضر و سمی زیادی وجود داره که راه مقابله با اون ها خودش یک مهارته..
همینطوره