ارتباط هیپنوتیزم و لکنت زبان

موضوع هیپنوتیزم و لکنت زبان در کتاب های مختلفی مورد بحث قرار گرفته است.
معمولا دلیل لکنت زبان ترس در کودکی و تنش است به همین خاطر با کمک هیپنوتیزم می توان مواردی از لکنت را درمان کرد.
مطلبی که امروز قصد داریم ارائه کنیم مربوط به کتاب اسرار هیپنوتیزم، نوشته س.چ. وان پلت، ترجمه محمد رضا آل یاسین است.
جوانی که از لکنت زبان رنج میبرد از تماسهای اجتماعی خودداری کرده و همین امر به عدم پیشرفت او در کارش منجر شده بود.
به همین جهت برای درمان از پزشکی درخواست کرد برایش کاری انجام بدهد.
عامل تنش در لکنت زبان
پزشک به او توصیه کرد که از تلاش برای حرف زدن خودداری کرده و آهسته صحبت کند.
زیرا کسانی که لکنت زبان دارند اگر آهسته صحبت کنند با مشکل مواجه نخواهند شد و لکنت زبان ناشی از تنش است.
چنانچه بیماران از ایجاد تنش خودداری کنند تقریبا همیشه میتوانند به طور طبیعی صحبت کنند.
جوان در یک لحظه و هنگام تنهایی به راحتی حرف میزد اما در لحظه بعد و در مقابل دیگران ناتوان بود.
برای این جوان تشریح شد که چنین حالتی برای کسانی که لکنت زبان دارند، طبیعی است.
علت آنکه به راحتی با سگی حرف میزند آن است که میداند سگ هرگز نمیتواند از او انتقاد کند.
بنابراین، ترسی از بد صحبت کردن در مقابل او ندارد.
این موضوع توانست او را برای یافتن علت اصلی ناراحتی اش راهنمایی کند.
اما وقتی با مردم روبرو میشد چون میترسید در گفتارش اشتباه کند، به طور خودکار به هیجان آمده و تنش ناشی از آن موجب لکنت زبان میشد.
در واقع تنش با ماهیچهها و تارهای صوتی و اعضای تنفسی ارتباط داشته و باعث لکنت زبان شده و عملا هرچه بیشتر تلاش میکرد لکنت زبان او بیشتر میشد.
به همین دلیل وقتی تصمیم گرفت به آهستگی و بدون صوت صحبت کند مشکل به طور چشمگیری کاهش یافت.
به او گفته شد که اگر میخواهد معالجه شود باید یاد بگیرد چگونه در مقابل دیگران خونسردیاش را حفظ کند.
در واقع ترس از تمسخر مردم موجب ادامه لکنت زبان میشد.
در طول درمان هیپنوتیزمی به او تلقین شد باید از نگرانی درباره لکنت زبان خودداری کند.
و هر زمان که بتواند تمدد اعصابش را بدست آورد تمام خاطرات مهم دوران زندگیاش را به یاد خواهد آورد.
او یک دوره درمان را بدون آنکه هنگام حرف زدن به خود فشار آورد گذراند تا نحوه آرام کردن اعصاب را بیاموزد.
عامل ترس و ایجاد لکنت زبان در کودکی
در جلسه دوم به او تلقین شد به زودی به یاد خواهد آورد که او برای اولین بار از چه چیزی ترسیده است.
وقتی برای سومین جلسه مراجعه کرد داستان قابل توجه زیر را در رابطه با لکنت زبانش به یاد آورد.
در دوران طفولیت، منزل آنها در کنار منزل خانوادهای بود که پسری نسبتا عقب افتاده داشتند.
او وقتی پسر همسایه را میدید با صداهای بی معنی و حرفهای بیمورد او را مسخره میکرد.
زیرا این پسر به سختی می توانست حرف بزند.
یک روز در سن 4 یا 5 سالگی وقتی ادای آن پسر عقب افتاده را در میآورد پدرش صدایش را شنید و به شدت عصبانی شد.
احتمالا او دوست نداشت پسرش آن بچه عقب افتاده را مسخره کند یا میترسید که مبادا تقلید از او باعث ناتوانی پسرش در حرف زدن شود.
در هر صورت او با فریاد به پسرش گفت: اگر یک بار دیگر بشنوم درست صحبت نمیکنی زبانت را از حلقومت بیرون خواهم کشید.
پدر با گفتن این جمله پسرش را به شدت تحت تاثیر قرار داد.
ضمنا وقتی دست پسر را گرفته و به درون خانه میکشید، آتش سیگارش با بدن او برخورد کرد و به طور سطحی سوخت.
این امر باعث شد تنش با گفتار او در آمیزد.
گرچه پدرش هرگز آن تهدید احمقانه را عملی نکرد اما گفتار فرزندش ضعیف شد.
تا جایی که عملا در مقابل پدرش بدون آنکه حرفی به زبان بیاورد مینشست.
وضعیت او هر روز بدتر میشد.
زیرا تمام مردم او را به یاد گفته های پدرش می انداختند.
برای مثال معلم مدرسه برای درست قرائت نکردن درس به او انتقاد میکرد و در نتیجه او ناراحت میشد.
تمسخر همکلاسی ها نیز این وضع را شدیدتر میکرد،
تا جایی که متقاعد شده بود در صحبت کردن با دیگران عملا مشکل دارد.
تاثیر هیپنوتیزم
او در حالتی که سرشار از هیجان بود با نیروی تلقین هیپنوتیزمی افکارش متمرکز شد.
هیپنوتیزم او را متقاعد کرد که دیگر آن پسرک ترسوی کوچک نیست،
اگر هم اشتباهی در گفتارش دارد، هیچ کسی قصد ندارد زبان او را بسوزاند.
بنابراین او نگرانی را از خود دور کرد.
وقتی آرامش اعصابش را به دست آورد، توانست همانطور که با سگ خود صحبت میکرد با مردم هم گفتگو کند.
بر اثر تلقینات و با تجسم تصویرهایی از اعتماد و اطمینان هنگام صحبت کردن با دیگران، این جوان گزارش کرد که می تواند با اطمینان با مردم حرف بزند و لکنت زبان او درمان شد.
منبع : کتاب اسرار هیپنوتیزم، نوشته س.چ. وان پلت، ترجمه محمد رضا آل یاسین