پرواز و بلند شدن از زمین
پرواز بی وسیله در هوا فعلی است که در افسانه ها اتفاق می افتد. این داستان مربوط به چین کهن است که دو دختر امپراتور یائو هنر پرواز را به شون آموختند و هنگامی که یائو درگذشت، هر دوی آنها با شون ازدواج کردند. داستان دادالوس از داستانهای یونان قدیم است که او همراه پسرش ایکاروس با ساختن بالی از پر و موم، از زندان فرار کرد و آزاد شد. ایکاروس در پرواز خود بیش از حد از زمین بلند شد لذا گرمای خورشید موم را آب کرد و او بر اثر سقوط جان خود را از دست داد. می گویند که جادوگران پزشک گاهی اوقات در هنگام انجام مراسم، خود مانند پرندگان پرواز می کنند. در افسانه های مسیحی نقل می شود که سیمون ماگوس قادر بود در هوا حرکت کند و آنقدر در هوا معلق بماند تا دعاهای سنت پیتر او را به زمین بیاورد. یکی از بزرگترین «لاما» های تبت به نام میلارپا (1120_1038) چندین بار در حال پرواز در هوا دیده شد. در اروپا افراد زیادی، نه تنها از میان مردم عوام بلکه از روحانیون برجسته نیز، به توانایی پرواز جادوگران در مراسم روز «سبت» اعتقاد داشتند.
تداوم اعتقاد به این فکر، نیاز به بررسی دارد. البته تعداد زیادی از موارد را می توان به حساب توهم گذاشت، تعدادی از آنها نیز ممکن است حاکی از تجربیات خروج از بدن باشد. روانشناسان چنین افسانه هایی را به «تجلی آرزوی پرواز در انسان» نسبت می دهند. اما جدا از تلاش هایی که در جهت مردود شمردن این پدیده انجام شده است به نظر می آید که از بین رفتن موقت قانون جاذبه امکان پذیر است؛ مانند مورد بلند شدن از زمین که در آن دیده می شود شخصی در هوا و بالاتر از سطح زمین شناور است.
شرح موارد پرواز در نوشتجات مذهبی امری است عادی. این عمل در تحقیقات روحی نیز ثبت شده است. از میان تمام معجزاتی که به اولیاء نسبت می دهند هیچکدام مانند بالا رفتن آنها در هوا، در نوشتجات مختلف ثابت و همیشگی نبوده است و مانند این است که نیروی جاذبه موقتا” به نفع آنها از بین رفته است. مورد سنت ژوزف کوپرتینی (وفات در سال 1663) بهترین موردی است که در نوشتجات مسیحیت اصالت آن مورد تأیید قرار گرفته است. مانند بسیاری از افراد که ناگهان قدرت فوق طبیعی به آنها داده شده است، سنت ژوزف نیز زندگی بسیار زاهدانه ای داشت و روی غذاهایی که می خورد گردی تلخ می پاشید تا آنرا بدمزه کند _ آنقدر بدمزه که یک بار موقعی که یکی از برادران راهب مزه آنرا چشید سه روز بیمار شد. او با یک شلاق خاردار آنقدر خود را تنبیه کرد که خون از پشتش جاری شد. یک روز موقعی که در حال دعا بود بدن او با زمین فاصله گرفت و در هوا شناور ماند.
از آنروز به بعد پروازهای او بیشتر شد. یک بار، هنگامی که به حالت جذبه رسیده بود تا بالاترین محراب از زمین بلند شد و سپس به سکوی خطابه که 15 پا از زمین فاصله داشت رسید. اگر سعی می کردند با آویختن به او جلوی او را بگیرند می توانست دیگران را نیز از زمین بلند کند. در هوای آزاد می توانست تا نوک درختان از زمین بلند شود و اگر با یکی از شاخه های نازک درخت در نوک آن تماس حاصل می کرد شاخه در زیر وزن او خم نمی شد. گروهی از افراد برجسته، پادشاهان، اسقف ها، استادان و از جمله لیبنیز فیلسوف، پرواز او را مشاهده کردند. دوک پروتستان برونزویک به قدری تحت تأثیر واقعه ای که شاهدش بود قرار گرفت که به مذهب کاتولیک درآمد.
برخی از مدارس رهبانی (مذهبی) تبت روشی را ابداع کردند که توسط آن می شد شکلی از پرواز یا سبکی بدن را به دست آورد. روش مزبور، حرکت به مکان های دور دست را فوق العاده آسان می سازد. این روش که به «لونگ گوم» یا راه رفتن در حالت خلسه مشهور است، زمانی بخشی از تعلیمات خاص قاصدان دونده را که در سراسر کشور انجام وظیفه می کردند، تشکیل می داد. «لونگ گوم» تمرکز ذهن را با تمرینات تنفسی ترکیب می کند و باید آن را به مدت 2 تا 3 سال در حالت انزوا و تنهایی تمرین کرد. برای اثبات کسب مهارت در این تمرین، شخص به صورت چهار زانو بر روی «صندلی تفکر» می نشیند، سپس بدن خود را تکان داده و آنرا از صندلی جدا می کند و در هوا بالا می برد. یک ناظر اروپایی که شاهد این کار خارق العاده بود، می گفت این عمل آن چنان عاری از فریب بود که عرق سردی را بر پوستم احساس کردم.
منبع: کتاب سفر به ماوراء – تالیف: ریچارد کاوندیش – جی بی راین