آیا دکتر چارلز تارت، برونفکنی را اثبات کرد؟
در امریکا دو آزمایش بزرگ انجام شد که در مجموع 5 هزار بیمار که به دلایل مختلف مثل کما، صرع و غیره دچار برونفکنی شده بودند در آن شرکت داشتند که یکی از این آزمایشات توسط یک ایرانی امریکایی به نام سام پرنیا انجام شد.
در کنار تخت بیماران و برای برخی روی کمدی که کنار تختشان بود، عدد درشتی روی کاغذ نوشته شده بود.
آنها روح خود را شناور در اتاق میدیدند اما هیچ کسی نتوانست بگوید چه عددی روی کاغذ نوشته شده است. بنابراین محققان نتیجه گرفتند که برونفکنی نوعی رویای آگاهانه است و چون مغز ،اطلاعاتی از نوشته روی کاغذ ندارد آن را نمیتواند وارد رویا کند.
آنها میدانستند که در بیمارستان هستند چون در کما، حس شنوایی کار میکند و فرد صدای دکترها و اطرافیان را میشنود اما برای مطلع شدن از عدد باید می ایستاد و به کاغذ نگاه میکرد و در حالت خوابیده این کار ممکن نبود.
یعنی اگر شما یا کسی که مسلط به انجام برونفکنی می باشد، آن را انجام بدهید هیچوقت نمیتوانید وارد خانه همسایه یا خانه پوتین شده و دقیقا از اوضاع و احوال باخبر شوید و از آنها اخاذی کنید!
با این حال مخالفان این موضوع به کتاب دکتر چارلز تارت استناد میکنند. او در کتابش ادعا کرده که آزمایشی روی یک زن انجام داده که به دستگاه EEG متصل بوده عددی چندرقمی روی کاغذ نوشته شده و آن کاغذ را بالای کمدی داخل همان اتاق گذاشته بودند.
آن زن در شب چهارم موفق شده از طریق برونفکنی، عدد را به درستی اعلام کند.
بنابراین باورمندان به این موضوع، به حرف دکتر و یک آزمایش در کل جهان، استناد کرده و آن را کافی میدانند. در صورتی که دانشمندان این آزمایش را به هیچ وجه قبول ندارند.
به این دلیل که اولا ناظر معتبری بر آزمایش نظارت نداشته و آزمایش در شرایط آزمایشگاهی نبوده مثلا در تصاویری که دکتر تارت از اتاق منتشر کرده یک ساعت دیواری روی دیوار است که انعکاس کمد در آن را میتوان دید و امکان داشته زن از این طریق متوجه نوشته شده باشد.
همچنین دکتر تارت اعتراف کرد که در حین آزمایش، هر از گاهی چرت میزده و نظارتِ کاملا مطمئنی روی آزمایش نداشته است.
از همه اینها گذشته اگر چنین چیزی شدنی باشد، با توجه به اینکه تعداد کسانی که میتوانند به صورت ارادی یا غیرارادی برونفکنی کنند، در جهان بسیار بالاست، باید بتوان در شرایط معتبر این آزمایش را باز هم با موفقیت تکرار کرد و نباید نیازی به آن زن داشت.
به گفته یک شعبده باز به نام میلبورن کریستوفر “اگر او آینه ای را با دسته ای در دست راست خود گرفته بود، با کج کردن آینه و نگاه کردن به بالا، می توانست انعکاس کاغذ را ببیند. (با توجه به اینکه زن در شب چهارم موفق به این کار شده، ممکن است تا آن شب شرایط را سنجیده و به دنبال راه حلی برای فهمیدن عدد بوده باشد.)
همچنین زن مورد آزمایش، اصلا مورد بازرسی بدنی قرار نگرفته بود و در کل آزمایش به هیچ وجه معتبر به حساب نمی آید.
روانشناس جیمز آلکاک آزمایش را به دلیل کنترل های ناکافی مورد انتقاد قرار داد و این سوال را مطرح کرد که چرا موضوع به صورت بصری توسط دوربین فیلمبرداری نظارت نشده است و فقط برای ما روایت شده است؟
مارتین گاردنر نوشته است که این آزمایش مدرکی برای OBE یا خروج از بدن نبود و گفت در حالی که تارت پشت پنجره خروپف میکرد، آن خانم به سادگی در رختخواب ایستاده است و کاغذ را دیده است، بدون اینکه الکترودها را از خودش جدا کند، و سوزان بلک مور گفت: “اگر این خانم سعی کرده بود بایستد، ثبت امواج مغزی، الگویی از تداخل را نشان می داد. و این دقیقاً همان چیزی بود که نشان داد.
آزمایش دیگر هرگز در آزمایشگاه تارت تکرار نشد، او گفت این به این دلیل بود که خانم مورد آزمایش، از منطقه ای که آزمایشگاه در آن قرار داشت نقل مکان کرد!
تارت به خاطر اظهار نظرش در مورد این پدیده، مورد انتقاد جامعه علمی قرار گرفت. او از اعداد تصادفی هم استفاده نکرده بود و طبق تیغ اوکام، به جای بی طرفی یا ارجح دانستن توضیحات طبیعی به جای فراطبیعی، برعکس عمل کرده بود.
دقت کنین اینکه صرفا آزمایشی در کتابی گفته شده است، از نظر علمی ارزشی ندارد، در مورد تناسخ نیز در کتاب ها، آزمایشات و شواهد زیادی ارائه شده است یا مثلا در مورد زندگی پس از مرگ، اولین بار یک بودایی بعد از سکته قلبی و برگشتنش به دنیا، اعلام کرد که از جهنم هندوها بازدید کرده و متوجه شده که خدای هندوها و جهنمشان کاملا واقعی و تنها باورمندان واقعی در جهان آنها هستند!
کتاب این فرد پرفروش شد و این موضوع باعث شد چندی بعد ورژن مسیحی آن هم در غرب انجام شود و عده ای اعلام کردند که بعد از مرگشان و برگشتن به دنیا، مسیح را دیده اند و با او صحبت کرده اند، البته ورژن اروپایی آن، یعنی چشم آبی و پوست سفید که در فیلم ها و کتاب ها وجود دارد، نه آنچه در واقعیت بوده است، چون مسیح در واقعیت، بور نبوده است.
به عقیده اکثر محققان، انسان ها در شرایط کما یا برونفکنی، دچار نوعی رویای خاص که متفاوت از رویای معمولی است میشوند و براساس دانسته های مغز و اعتقاداتشان تجربه ای هم کسب میکنند. به همین خاطر تناقض در بینشان زیاد است. مثلا برخی زندگی های قبلی و تناسخ را دیده اند و برخی رهبران معنوی دین خودشان را. عده ای هم چیز خاصی ندیده اند.
و کسی هم نمیتواند از چیزی که خبر ندارد با جزئیات دقیق، باخبر شود. البته احتمال رویای صادقه و الهامات در این حالت وجود دارد چون مغز در حالت آرامش و سطح خاصی است. اما اگر واقعا در برونفکنی، روح از بدن خارج شود، باید هر بار بتوانید به هرکجا بروید و اطلاعات کسب کنید که در عمل کسی قادر به این کار نیست. حتی جیمز رندی برای آن، جایزه یک میلیون دلاری تعیین کرده بود.
منبع:
https://en.wikipedia.org/wiki/Charles_Tart