علم خوب است یا بد؟!

خب مشخص است که علم خوب است! شما با علم راحت تر زندگی میکنید و علم، جان میلیون ها نفر را نجات داده است. همین الان اگر حال یکی از اعضای خانواده شما بد شود چه میکنید؟

یا با اورژانس تماس میگیرید یا با ماشین به سراغ دکتر میروید. ماشین و تلفن را علم ساخته است.

اما این بحث علم شرقی و غربی چیست که مطرح کرده اند؟

عده ای میگویند ما علم شرقی را فقط قبول داریم!

چیزی به نام علم غربی و شرقی نداریم، این مغالطه ای بود که از سوی برخی برای ایراد گرفتن به علم و موجه کردن باورهای خرافی خودشان انجام شد.
یک گزاره یا درست است یا نیست. مثلا من میگویم پتاسیم خاصیت انفجاری دارد. اگر این حرف درست باشد، علمی است و دیگر شرق و غرب در آن معنایی ندارد.
اگر کسی گفت اشتباه است باید بتواند نشان بدهد که چرا اشتباه است. اگر با روش درست و دلایل معتبر توانست حرفش را اثبات کند، آنوقت حرف او هم علمی است.
اصول علمی یکیست و محدود به مکان و زمان نیست. ما نمیتوانیم بگوییم با علم شرقی میتوان سرماخوردگی را با شنبلیله خوب کرد ولی با علم غربی نمیتوان. اگر شنبلیله واقعا سرماخوردگی را خوب میکند شما باید شواهد خوب برایش ارائه کنید. مثلا در آزمایش کنترل شده به صد بیمار آن را بدهید و به صد بیمار ندهید و نتیجه نشان بدهد که در گروه شنبلبله خورده ها تعداد درمان شدگان بیشتر بوده یا سربع تر خوب شده اند. و یا اینکه در زیر میکروسکوپ نشان بدهید که عوامل بیماری یا ویروس با شنبلیله از بین میرود و سپس، از آن دارو بسازید تا ببینیم در عمل هم جواب میدهد یا نه. این میشود روش علمی و محدود به شرق و غرب نیست.

ولی اگر این کارها را نکنید و بگویید دایی شهرام، گفته بخوری خوب میشی و منم خوردم خوب شدم پس راسته. این اعتبار علمی ندارد. میتوانید به آن بگویید باور شرقی. ولی نمیتوانید بگویید علم شرقی چون کلمه علم سنخیتی با این مدل تفکرات ندارد.

حالا ممکن است کسی بگوید ما به همین روش که میگوید صد بیمار بیاور و دارو را رویش تست کن میگوییم علم غربی و قبولش نداریم!

خب اشکال این افراد اینجاست که میدانند در یک روش درست و دقیق، نمی توانند ادعایشان را اثبات کنند در نتیجه آن را کنار میگذارند. ماجرا فراتر از غرب و شرق است. ما فهمیده ایم که اگر روی یک نفر دارویی را تست کنیم نمیتوانیم با اطمینان صددرصد بگوییم که تاثیر آن دارو بوده است که او خوب شده و بالعکس. ممکن است دارو هم جواب داده ولی آن شخص به دلیل دیگری مرده. یا ممکن است به دلیل دیگری خوب شده و حالا ما ممکن است آن را به تاثیر دارو نسبت بدهیم.

پس ما به این مدل رسیده ایم که باید روی عده زیادی تست کنیم و شرایط کنترل شده یعنی تا حد امکان در هر گروه شرایط را یکسان کنیم. مثلا اگر میخواهیم تاثیر چای را روی مردان تست کنیم باید دو گروه از مردان را بیاوریم که تا حد امکان شبیه هم باشند. نمیشود یک گروه پر از معتاد باشد و یک گروه پر از افراد غیرمعتاد. یا یک گروه پیر باشد و یک گروه جوان. باید تا جایی که میتوان اکثر عوامل را ثابت در نظر گرفت و تنها عامل متغیر مصرف چای باشد که در یک گروه اتفاق بیافتد و در گروه دیگر اتفاق نیافتد. این میشود روش علمی.

پس فرقی بین علمِ یک دانشمند ایرانی یا امریکایی یا ژاپنی نیست مگر آنها از حیطه علم خارج شده و بحثی جدا از علم را مطرح کنند. مثلا یک دانشمند چینی اگر بیاید بگوید عدد چهار واقعا نحس است و من در یک کتاب دلایل علمی برایش آورده ام، آنوقت از جوامع علمی دور میشود و اعتبارش کم میشود چون دیگر به اصول علمی پایبند نبوده است.

این اتفاق برای چندین نفر در جهان رخ داده است. مثلا زکریا سیچین خیلی اعتبار علمی بالایی ندارد چون اکثر اوقات به تفسیر شخصی از آثار باستانی میپردازد و مصادره به مطلوب میکند.

خود علم اشتباهی ندارد چون علم یعنی روش های علمی که دائما به روز رسانی میشوند. اما افراد ممکن است گاهی دچار خطا شوند. مثلا یک نفر به من میگفت این همه علم علم میکنی، یک سال خون های اهدایی حاوی بیماری بود و جان عده ای را گرفت.

من گفتم از کجا فهمیدید حاوی بیماری است؟ با کمک علم دیگه!

خود علم که مشکلی ندارد. ما از آن سواستفاده میکنیم یا گاهی اشتباه میکنیم. مثلا آیزاک آسیموف از مردان علم بود و خدمات زیادی به علم کرد. این فرد به خون نیاز داشت و از خون اهدایی برایش استفاده کردند. این اتفاق در امریکا رخ داد.

به این علت که ایدز تا مدتی قابل تشخیص نیست، خون های اهدایی آلوده به ایدز بودند و چون آن زمان هنوز دارو و درمان خوبی برای این بیماری وجود نداشت، آیزاک آسیموف به علت ابتدا به ایدز درگذشت.

اما این اشتباه ما و کمبود علم ما در تشخیص این بیماری و نحوه استفاده از خون های اهدایی بود که منجر به این پیشامد شد.

البته اینجا حرف های من ممکن است شما را دچار مغالطه مرد پوشالی کند. دقت کنید که من ادعا نمیکنم که علم عالی و کامل است یا علم همه چیز است، یا اینکه با علم تنها، می توان کاملا خوشبخت و سعادتمند بود.

ادعای ما کاملا روشن است:

  • اول اینکه علم به درد میخورد و کار میکند.
  • دوم اینکه علم غربی و علم شرقی چندان درست نیست و چیزی یا درست و علمی است یا نیست.

اگر ابوریحان بیرونی با روشی توانست شعاع زمین را محاسبه کند، روش او علمی بود. دیگر نیازی نیست پسوند شرقی برایش گذاشت. چون ریاضیات، ریاضیات است. در همه جای جهان 2 به اضافه 2 میشود 4. کسی نمیتواند آن را 5 کند و ریاضیاتش را برمبنای آن بچیند.

بنابراین اگر درجایی باورهایی شکل گرفته که به آن علم گفته میشود و این با علم در سایر نقاط جهان در تضاد است یا مغایرت دارد، این دیگر علم نیست، بلکه نوعی باور است. چون اگر علم باشد دیگران نیز از آن استفاده میکنند و مشکلی با آن ندارند. همانطور که با کشفیات هیپاتیا، گالیله و خوارزمی مشکلی ندارند.

پاسخی بدهید