بهبود مهارت های استنباطی و استدلال از زبان شرلوک هلمز
یکی از کارهایی که برای بهبود قدرت های استنباطی تان میتوانید انجام بدهید، خواندن همه داستان های شرلوک هلمز است. انواع و اقسام مثال های جالب درباره استدلال استنباطی را که در این داستان ها ذکر شده است بررسی کنید و سعی کنید تا جایی که امکان دارد از تکنیک های این استاد بزرگ تقلید کنید.
تماشای کارآگاه بزرگ در حین عملیات هایش حقیقتا مسرت بخش است، همانطور که دکتر واتسون گفته:
دنبال کردن شرلوک در تحقیقات حرفه ای اش برای من از هر چیز دیگری لذت بخش تر بود.
همینطور تحسین استنباط های سریعش که سرعت آن به اندازه ادراک و شهود بالا بود و همیشه پایه و اساس منطقی داشت و او به کمک آنها مشکلاتی را که در پیش رویش قرار میگرفت حل میکرد.
تقریبا هرچیزی برای شرلوک حکم یک مدرک مفید را داشت.
او مردی بود که میتوانست با نگاه کردن به خاکستر سیگاری که متهم در صحنه وقوع جرم به جای گذاشته بود به اطلاعات زیادی درباره او دست یابد.
قد یک مرد را از فاصله بین قدم هایش که از روی ردپایش معلوم بود پیدا میکرد.
ماجرای جالب نشانه چهار
واتسون یک ساعت جیبی به هولمز میدهد و از او میخواهد درباره شخصیت یا عادت های صاحب آن نظر بدهد.
هلمز ابتدا غر میزند که این ساعت اخیرا تمیز شده و به همین خاطر شواهد کاملی را در اختیارش قرار نمیدهد.
البته همانطور که حدس زدید این کارش صرفا جنبه نمایشی داشت و سپس گفت:
این ساعت مال برادر بزرگ ترت بود که از پدرت به ارث برده بود.
واتسون با شور و اشتیاق میگوید درسته، اما حتما این رو از روی حروفی که پشت ساعت حکاکی شده فهمیدی.
شرلوک میگه:
درسته، تاریخ ساخت ساعت به 50 سال پیش برمیگرده و حروف اختصاری اسمش به اندازه خود ساعت قدیمیه. پس برای نسل قبلی درست شده، جواهر آلات معمولا به بزرگترین پسر خانواده به ارث میرسه که احتمالا همنام پدرت هم بوده، پدرت سالها پیش فوت کرده پس ابتدا در اختیار برادر بزرگترت بوده و بعد به تو داده شده.
تا اینجا کاملا منطقی است، اما بعد شرلوک استنباطی را مطرح میکند که در نگاه اول کاملا غیرمنطقی به نظر میرسد.
اون عادت به بی نظمی داشته، هم بی نظم بوده هم بی احتیاط. آینده خوبی داشت اما فرصت هاش رو هدر داد، مدتی در فقر به سر برده، گهگاهی در وقفه های کوتاه در رفاه زندگی کرده اما به خاطر زیاده روی در مصرف مشروبات الکلی فوت کرده.
واتسون حیرت میکند و از اینکه چنین بخش دردناکی از زندگی اش با چنین لحن بی خیالی آشکار شده است، عاجز میشود.
سپس میگوید: تو درباره گذشته خانواده ام حتما تحقیق کرده ای. یا فقط به حدسیات متوسل شدی.
شرلوک میگوید:
تنها دلیل اینکه حرف های من به نظرت عجیب میاد اینه که تو رشته افکار منو دنبال نمیکنی و متوجه حقایق جزئی که نتیجه گیری های بزرگ به اونا بستگی داره نمیشی.
برادرت آدم بی احتیاطی بود چون اگه به قسمت پایین قاب ساعت نگاه کنی متوجه میشی که نه تنها در دو جا دچار فرورفتگیه بلکه خراش ها و علامت های دیگه ای هم وجود داره که نشون میده برادرت عادت داشته ساعت رو کنار اجسام سفت دیگه ای مثل کلید یا سکه در یک جیب نگه داره. مردی که این چنین بی تفاوت با ساعت گرون قیمتش برخورد میکنه قطعا بی احتیاطه، از طرفی نشون میده که این مرد در رفاهه، بنگاه های رهنی در انگستان عادت دارن وقتی ساعتی را به عنوان گرو دریافت میکنند شماره برچسبش رو با سوزن نوک تیز در جداره داخلی قاب بنویسن، از برچسب بهتره چون احتمال گم شدن برچسب یا پس و پیش شدنش خیلی کمتره. چهارتا از این شماره ها رو میتونم با ذره بینم روی قاب ساعت ببینم، پس برادرت زیاد به بی پولی برمیخورده. نتیجه بعدی اینکه هرازگاهی که وضعش خوب میشد میتونست ساعت رو پس بگیره. یه نگاهی به قسمتی که سوراخ دکمه کوک کردنش قرار داره بنداز، این همه خراش دور تا دور سوراخ نشون میده که دستش بارها لیز خورده، چنین اتفاقی برای آدم هوشیار نمیافته پس ساعت مال کسی بوده که معتاد به الکل بوده. اون هرشب ساعت رو کوک میکرد و چون دستش میلرزید این خراش ها روی ساعت افتاده.
همه ما هر روز به نتیجه گیری هایی میرسیم. اگر کلید برق را بزنیم و لامپ روشن نشود نتیجه میگیریم که باید لامپ را تعویض کنیم یا سیم های برق مشکل دارند.
اگر در ساعات اوج رفت و آمد به ایستگاه مترو برویم و سکو را خالی ببینیم، یعنی قطار لحظاتی پیش آنجا را ترک کرده است.
هرچه شواهد بیشتر باشد، راحت تر میتوانید فرضیه تان را کامل تر کنید.
جزئیات از اهمیت زیادی برخوردارند، معمولا این جزئیات کوچک هستند که حقایق بزرگ را برملا میکنند.
به شهودتان اعتماد داشته باشید ولی بیش از حد روی آن حساب نکنید.
اجازه ندهید احساسات شخصی یا تعصباتتان روی منطق استنباطی تان تاثیر منفی بگذارد. به همین خاطر شرلوک آدم احساساتی نبود.
فرضیه ها را با حقایق تطبیق دهید نه اینکه سعی کنید حقایق را با فرضیه های خود جور درآورید.